من بی خود و تو بی خود و ما را که برد خانه

من چند تو را گفتم کم خور به سه پیمانه

من بی خود و تو بی خود و ما را که برد خانه

من چند تو را گفتم کم خور به سه پیمانه

در شهر یکی کس را هوشیار نمیبینم

هر یک بدتر از دیگر شوریده و دیوانه

اندک اندک جمع مستان میرسند

اندک اندک می پرستان میرسند

اندک اندک زین جهان هست و

نیست نیستان رفتند مستان میرسند

اندک اندک

یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا

یار تویی غار تویی خواجه نگه دار مرا

قطره تویی بحر تویی

لطف تویی قهر تویی

قند تویی زهر تویی

بیش میازار مرا

یار منم غار منم دلبر و دلدار منم غنچه منم خار منم

دور مشو این همه مغرور نشو

خانه خراب میکنی خانه بر آب میکنی خانه سراب میکنی

ناز نکن ناز بیا خانه بر انداز بیا

باز مرو باز بیا

دور مشو

دور مشو