دو نشانه خطرناک

0 82
گروه جامعه: ظاهراً آخر این هفته و در دیدار نه چندان مهم تیم‌های ملی ایران و کامبوج اتفاقی مهم که سال‌هاست زنان این سرزمین در انتظار آن هستند رخ خواهد داد و ممنوعیت حضور زنان در ورزشگاه احتمالاً به شکل مقطعی و تنها برای دیدارهای تیم ملی به نقطه پایان خواهد رسید.
فشارهای فدراسیون جهانی فوتبال، فیفا از یک سو و جدی‌تر شدن مطالبه‌گری کنشگران مدنی در این باره سدی را موقتاً از پیش روی دختران و زنان ایرانی برداشته و موانع بر سر راه آنان برای حضور در ورزشگاه را تا حدودی و در این مقطع زمانی کنار زده است.

واکنش‌ها به این موضوع متفاوت است؛ برخی سرخوشانه از اینکه می‌توانند برای نخستین بار پا در استادیوم فوتبال بگذارند سرود شادی سر می‌دهند و تمایلی به شنیدن اما و اگرها ندارند، برخی در نقطه مقابل هستند و آنچه رخ می‌دهد را نمایشی تصنعی برای فیفا می‌نامند که از یک سو فوتبال ایران را از محرومیت‌ و جریمه‌هایی سنگین تا حد تعلیق فدراسیون نجات خواهد داد و در نتیجه نباید زنان خود را بخشی از این نمایش کنند، برخی دیگر به چند دهه محرومیت دختران ایرانی از این حق بدیهی اشاره کرده و با یادآوری فاجعه‌ای همچون خودسوزی «سحر خدایاری» بر این باور هستند که این چنین حضوری در ورزشگاه حداقلی از خواسته‌های آنان را نیز شامل نمی‌شود، برخی هم در جبهه مقابل قرار دارند و در تدارک برگزاری تجمعات اعتراضی بوده و بر این باور هستند که حضور زنان در ورزشگاه حرام است و چنین اقدامی هتک حرمت مراجع دینی به حساب می‌آید و…

اما اگر بخواهیم به آنچه رخ می‌دهد با نگاهی دیگر و فارغ از این جبهه‌بندی‌های آشکار موافقان و مخالفان حضور دختران و زنانی ایرانی در استادیوم‌های ورزشی و به ویژه فوتبال بنگریم دو نشانه خطرناک در آن قابل رؤیت است:

1. با نگاهی به سابقه این موضوع شاهد هستیم که سال‌هاست که زنان ایرانی این مطالبه را فریاد می‌زنند و تا اندکی پیش‌تر جز پاسخ منفی دریافت نمی‌کردند. اما از مدتی پیش و هم‌زمان با مداخله جدی فیفا در این موضوع شاهد هستیم که تمامی سازمان‌های با ربط و بی ربط به این مسئله به تکاپو افتاده‌اند تا به اصطلاح زیرساخت لازم برای حضور زنان در ورزشگاه را فراهم آورند. این ادعایی عجیب و گزاف نیست که اگر بگوییم در صورتی که فشار بیرونی نبود قطعاً تا صد سال دیگر هم کسی به فکر حل‌وفصل این مسئله نمی‌افتاد. یکی از نشانه‌های خطرناک همین‌جاست؛ ناظران بیرونی با دیدن چنین واقعه‌ای چه نتیجه‌ای خواهند گرفت جز آن که تنها راه مواجهه با ساختار سیاسی و اجتماعی حاکم بر ایران تنها و تنها فشار خارجی است؟!

2. و نکته دوم یک پرسش است؛ اگر مخالفت با حضور زنان در ورزشگاه آنقدر مهم بود که ضرورت داشت پای مراجع دینی به میان آید و حکم به حرمت آن داده شود چگونه پس از جدی شدن تهدیدات فدراسیون جهانی فوتبال آنچه بنا بر نگاه رسمی «حرام» بود، به یکباره «حلال» شد؟! نشانه خطرناک دوم را می‌توان در تأملی بیشتر در این پرسش و تعمیم این موضوع به مسائل اجتماعی دیگر دریافت.

این مطلب چطور بود؟
لینک کوتاه این مطلب: https://rzgr.ir/WhX9
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.