احسان علیخانی از خاطرات قدیم و قدیما گفت
احسان علیخانی از خاطرات قدیم و قدیما گفت
احسان علیخانی تهیه کننده، مجری تلویزیونی، دستیار کارگردان و کارگردان اهل ایران در یکی از پستهای صفحه شخصی خودش از خاطرات قدیم خود تعریف کرد.او فارغالتحصیل رشته مدیریت بازرگانی از دانشگاه تهران است. دو خواهر و یک برادر دارد و خودش فرزند آخر خانواده است. مادرش پرستار بازنشسته است و به گفته خودش بهترین دوستش است.
ﻗﺪﻳﻤﺎ تو قدیما موند
قدیمای نه چندان دور ، ﺷﺒﺎ ﺑﺎﻻ ﭘﺸﺖ ﺑﻮﻡ یا تو ایوون ﻣﻴﺨﻮﺍﺑﻴﺪﻳﻢ ﻭ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﻫﺎ ﺭﻭ ﻣﯽ ﺷﻤﺮﺩﻳﻢ ﻭ ﺩﻟﻤﻮﻥ ﺑﻪ ﻭﺳﻌﺖ ﻳﻪ
ﺁﺳﻤﻮﻥ ﺑﻮﺩ
ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﭼﺸﻢ ﻣﻴﻨﺪﺍﺯﻳﻢ ﺑﻪ ﺳﻘﻒ ﻣﺤﻘﺮ ﺍﺗﺎقای قوطی کبریتی آپارتمانمون ﻭ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﯼ ﻫﺎﻣﻮﻧﻮ ﻣﯽ ﺷﻤﺮﻳﻢ
ﻗﺪﻳﻤﺎ ، ﻳﻪ ﺗﻠﻮﻳﺰﻳﻮﻥ ﺳﻴﺎﻩ ﻭ ﺳﻔﻴﺪ ﺩﺍﺷﺘﻴﻢ ﻭ ﻳﻪ ﺩﻧﻴﺎﯼ ﺭﻧﮕﯽ
ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﺍ ﺗﻠﻮﻳﺰﻳﻮﻧﺎﯼ ﺭﻧﮕﯽ ﻭ ﺳﻪ ﺑﻌﺪﯼ ﻭ ﻳﻪ ﺩﻧﻴﺎﯼ ﺧﺎﻛﺴﺘﺮﯼ
ﻗﺪﻳﻤﺎ ، ساندویچ با نون و سفید و ﻧﻮﻥ ﻭ ﺗﺨﻢ ﻣﺮﻍ را که میزدیم تو رگ ، میزدیم بیرون تو کوچه ﻭ ﺯﻧﮓ ﻫﻤﺴﺎﻳﻪ ﺭﻭ ﻫﺮ ﺳﺎﻋﺘﯽ از شبانه روز به بهانه ای میزدیم , یک بار واسه صدا زدن سعید واسه اینکه بیاد بیرون واسه تیله بازی یا دوچرخه سواری یا هفت سنگ و …، ﻛﻠﯽ حال داشت توش
ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﻫﺎ ﺍﮔﻪ ﻫﻤﺰﻣﺎﻥ ، ﺩﺭﺏ ﻭﺍﺣﺪ همسایه ﺑﺎﺯ ﺷﻪ ﺑﺮ ﻣﻴﮕﺮﺩﻳﻢ ﺗو ﻛﻪ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﻧﺸﻴﻢ ﺑﺎهم ﺳﻼﻡ ﻋﻠﻴﻚ ﻛﻨﻴﻢ
ﻗﺪﻳﻤﺎ، ﺍﺯ ﻫﺮ ﻓﺮﺻﺘﯽ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯽ ﻛﺮﺩﻳﻢ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎ ﻭ ﻓﺎﻣﻴﻞ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﻢ ﭼﻪ ﺑﺎ
ﻧﺎﻣﻪ ﭼﻪ ﻛﺎﺭﺕ ﭘﺴﺘﺎﻝ و ﭼﻪ ﺣﻀﻮﺭﯼ
ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺑﺎ " ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﻫﺎﯼ ﺭﺳﺎﻧﻪ ﺍﯼ" ﻫﻢ ، ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺎ ﻫﻢ به سختی دﺍﺭﻳﻢ
ﻗﺪیم ندیما ، ﺗﻮ ﻳﻪ ﻣﺤﻠﻪ ﺟﺪﻳﺪ ﻫﻢ ﻛﻪ ﻣﯽ ﺭﻓﺘﻴﻢ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﻭ ﺍﺷﺘﻴﺎﻕ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﻛﺮﺩﻳﻢ
اﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺩﻭﺭﺑﻴﻨﺎﯼ ﻋﻜﺎﺳﯽ ﻭ ﻓﻴﻠﻤﺒﺮﺩﺍﺭﯼ ﻣﯽ ﺑﻴﻨﻴﻢ
ﻗﺪﯾﻤﺎ ﯾﻪ ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ ﺟﻤﻌﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﯾﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﭘﺪﺭ ﺑﺰﺭﮔﻪ ﺑﺎ ﻓﮏ ﻭ ﻓﺎﻣﯿﻞ
ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﺍ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺗﻌﻄﯿﻠﯽ ، ﻭﻟﯽ ﮐﻮ ﭘﺪﺭﺑﺰﺭﮔﻪ؟
ﮐﻮ ﺍﻭﻥ ﻓﺎﻣﯿﻞ ?
ﮐﻮ ﺍﻭﻥ ﺧﻮﻧﻪ ؟
.
قدیما..هییییی..
.
و اینکه جمله ی آخرو آقای احسان علی خانی نگفت این بود که این زندگی با هزار بدبختی زندگی نمیشه منم ده هشتادیم ولي میفهمم چون میبینم