مدل روتختی دو نفره 2017 | روتختی دونفره اسپرت | مدل روتختی دو نفره لایکو
مدل روتختی دو نفره 2017 | روتختی دونفره اسپرت | مدل روتختی دو نفره لایکو
جدیدترین و شیک ترین عکس های جدیدترین گالری مدل روتختی دونفره ویکنفره زیبا با قیمت مناسب و ارسال رایگان 96 – 2017
انواع مجموعه عکس های انواع فوت و فن خرید روتختی دونفره + مدلهای شیک سال 96 – 2017
پیشنهاد ژورنال انواع عکس جدیدترین مدل روتختی های دونفره برای سال 2017 و 96 می باشد
همراه با مدل های جدید مقالات زیبایی در ضمینه سلامت , سبک زندگی , روانشناسی و… قرار میدهیم.
مردانی که عشق ورزیدن را نیاموختهاند و زنانی که هیچ عشقی سیرابشان نمیکند؛ گاهی ناتوانی مردان در مهرورزی و گاهی نیاز افراطگونه زنان به مورد توجه و علاقه بودن، آفت زندگی مشترک میشود و سرانجام شومی را رقم میزند؛ سرانجامی به اسم خیانت.اتفاقی که اگر آن را شومترین حادثهی زندگی زناشویی ندانیم، دست کم باید از تلخترینها به حسابش بیاوریم. هر رابطهی زناشویی دو سوی دارد و اگر یک سوی آن گرفتار افراط و تفریط باشد، تعادل رابطه از دست میرود و سوءتفاهمات بالا میگیرد. نیاز افراطگونه برخی زنان به مورد توجه بودن و کوتاهی برخی مردان در ابراز محبت نیز نوعی افراط و تفریط است که در نهایت قطار رابطه را از ریل خارج میکند و نتیجه احتمالیاش هم ترغیب زنِ رابطه به جستجوی منبع جایگزین خواهد بود.
در حقیقت یکی از عواملی که زنان را به دام خیانت و برقراری روابط موازی میکشاند، برآورده نشدن نیازهای عاطفی و درونیشان است. نیازهایی که یا به دلیل ناتوانی مرد در ابراز محبت باطنیاش بیپاسخ مانده، یا آنقدر دست بالا را گرفته که هیچکس نمیتواند برآوردهاش کند. در این نوشتار مختصر از نقش نیازهای عاطفی زنان و نحوه پاسخگویی به آنها در وقوع خیانت زناشویی سخن خواهیم گفت. چراکه بسیاری از زنان تأمین نیازهای عاطفی را مهمترین هدف ازدواج و تشکیل زندگی مشترک میدانند و عدم ارضای این نیاز، احساس محرومیت شدیدی را برای آنان به دنبال خواهد داشت.
حال اگر مرد رابطه آنچنان در بند کلیشههای جنسیتی گرفتار باشد که نتواند نیازهای عاطفی و روانی همسرش را برآورده سازد، بخش مهمی از نیازهای زن بیپاسخ میماند و تعلق و دلبستگی او به زندگی زناشوییاش رنگ میبازد. در حقیقت نظام مردسالاری با خلق آن دسته از کلیشههای جنسیتی که مردان را از بیان عواطف و احساساتشان باز میدارد و ابراز احساس را به عنوان امری زنانه تقبیح میکند، در وقوع خیانت زناشویی نیز مۆثر است. کلیشههای جنسیتی به عنوان آموزههایی که فرآیند درونی کردن آن از لحظهی تولد آغاز میشود، مبنای رفتار و احساس شخص را نسبت به خود و جنس مخالفاش شکل میدهد و با پاگذاشتن فرد به سن بلوغ و تشکیل زندگی مشترک، حدود رابطهی او با شریک زندگیاش را نیز تعیین میکند.
بدین ترتیب والدینی که در ابراز محبت به فرزندان ذکورشان خساست به خرج میدهند و دائما آنان را به سرکوب کردن و پنهان داشتن احساساتشان تشویق میکنند، در حقیقت روابط عاطفی آیندهی آنان را به خطر انداختهاند. چنین مردانی در زندگی زناشوییشان نیز قادر به ابراز احساس و بیان نیازهایشان نیستند و همسرانشان را هم ناکام میگذارند. شریک زندگی این مرد سرکوبشده پس از مدتی درمییابد که مرد زندگیاش از پس ارضاء نیازهای عاطفی او برنمیآید و وی را از نظر عاطفی تنها گذاشته است. و همین جاست که نطفهی جستجو برای رابطهای ارضاکنندهتر شکل میگیرد و گاهی نیز به ثمر مینشیند.
برای زنی که از کمبود محبت و عقدههای کهنهی عاطفی رنج میبرد، هیچ رابطهای عمیق و ارضاء کننده نیست. نه تنها رابطه او با همسرش، که هیچ رابطهی موازی دیگری نیز نمیتواند خلاءهای درونی او را جبران کند و حس واقعی دوستداشتنی بودن را به او هدیه دهد
اما اقدام زن به خیانت زناشویی و عطش او برای دوستداشته شدن و مورد توجه بودن، همیشه نتیجهی ناتوانی مرد رابطه در ابراز محبت و بیان احساسش نیست. این مسئله گاهی از عطش سیراب نشدنی زنِ رابطه به توجه و عشق نیز سرچشمه میگیرد. عطشی که در عقدههای کودکی و کمبودهای عاطفی نخستین سالهای زندگیاش ریشه دارد. در حقیقت فقدان امنیت عاطفی و بیبهره ماندن از تجربیاتی که احساس واقعی دوست داشته شدن و مورد توجه بودن را برای همیشه در او تثبیت کند، وی را به جستجویی بیپایان برای یافتن منابع جایگزینِ عشق و توجه وامیدارد.
میتوان گفت برای زنی که از کمبود محبت و عقدههای کهنهی عاطفی رنج میبرد، هیچ رابطهای عمیق و ارضاء کننده نیست. نه تنها رابطه او با همسرش، که هیچ رابطهی موازی دیگری نیز نمیتواند خلاءهای درونی او را جبران کند و حس واقعی دوستداشتنی بودن را به او هدیه دهد. او با اولین نگاه دل میبازد و در برابر نخستین وسوسهها تسلیم میشود. برای کسی که حسرت دوست داشته شدن را به دوش میکشد و تشنه محبت است، هر رابطهی تازهای فرصتی است برای عقدهگشایی. عقدههایی که البته هرگز گشوده نمیشوند و با هر رابطهی تازهای تنها کورتر و عمیقتر میشوند.
نـه تـنـها سـاخـتـار مغز زنان و مردان با یکدیگر متفاوت می باشد، بلکه مـردان و زنان از مغزشان بطـرز مــتفاوتی استفاده می کنند. در مغز زنان اتصالات و ارتباطات بیشتری بین دو نیمکره چپ و راست وجود داشـته کـه بـه آنــها این توانایی را می دهد تا از مهارت گفتاری بهتری نسبت به مردان برخوردار باشند. از طرف دیگر در مردان ارتبـاط کمتری بین دو نیمکره مغزشان وجود داشته و به آنها این قابلیت را میدهد تا دارای مهارت بیشتری در استدلالهای انتزاعی و هوش دیداری-فضایی باشند.
بیشتر عادات مردان و زنان را می توان توسط نقش آنها در روند تکامل توضیح داد. بـا وجود آنکه شرایط زندگی تغییر کرده باز هم زنان و مردان تمایل دارند از برنامه بیولوژیکی خـود پیـروی کننـد. مـردان قـادر هستـند تــا مسیر حرکت خود را بخاطر بسپارند. زیـرا در گذشته مردان می بـایـست شـکـار خـود را ردیـابـی کـرده و آن را گـرفتــه و بـه خـانــه باز میگرداندند در حالی که زنان دارای دید محیطی بهتری می باشند که بـه آنـها کمک می کند اتفاقات پیرامون مـنـزل خـود را زیـر نـظـر گـرفـتـه و خـطـر در حـال نـزدیـک شدن به خانه را شنـاسایی کنند. مـغز مــردان برای شکار کردن برنامه ریزی شده که حـوزه دید محدود و بـاریـک آنـها را توجـیـه مـی کند امـا مـغـز زنـان قـادر اسـت دامـنـه اطـلاعات وسیـعتری را رمزگشایی کند.
مردان و زنان دارای حس حسادت یکسان بوده اما مردان بهتر می تـوانند این حس را پنهان سازند. نمایان ساختن حس حسادت در زنان احتمالا به همان روحیه ای بر می گردد که در خود احساس ضعف نموده و انتقاد از خود داشته و به دوست داشتنی بودن خود مطمئن نیستند.
مـردان صداهای گوشخراش، دست دادن محکم و رنگ قرمز را ترجیح میدهند. مـردان در حل مسائل فنی بهتر می باشند. زنان دارای گوش تیزتری میباشند و هنـگام صحبت کردن از واژه های بیشتری استفاده می کنند و در تکمـیل و اتـمام وظـایف بطور مستقل بهتر از مردان می باشند.
هنگامی که مردان وارد اطاق می شوند بدنبال راه خروج می گردند، خـطـر احـتمالی را برآورد کرده و راههای گریز را می سنجد. در حالیکه زنان به چهره میهمانان توجه می کنند تا پـی ببرند که میـهمانـان چه کسانی بوده و چه احساسی دارند. مردان قادر می باشند تا اطلاعات را طبقه بندی کرده و در مغزشان ذخیره کنند. زنـان تمایل دارند تا اطلاعات را بارها و بارها در مغزشان مرور کنند. هنگامی که زنان مشکلاتشان را بـا مـردان در میان می گذارند دنبال راه حل نمی گردند آنها تنها نیاز دارند تا فردی به حرفهایشان گوش دهد.
مردان موقعیتها و اوضاع را بطور کلی درک می کنند و تفکر کلی و جـامع دارند در حالی که زنان موضعی می اندیشند و به روی جزئیات و نکات ظریف تمرکز می کنند.مردان سازنده و خلاق می باشند. آنـهـا ریسک پذیـر بـوده و بـدنبال تجربه های جدید می باشند در حالی که زنان با ارزشترین اطلاعات را برگزیده و آن را به نسل بـعد انتقال می دهند.مردان در تفکرات و اعمالشان استقلال دارند در حالی که زنـان تـمـایل دارند از عقاید پیشنهادی دیگران پیروی کنند.
ارزیابی زنان از خودشان در سطح پایینتری از مردان می بـاشد. زنـان تـمایل دارند از خودشان انتقاد کنند در حالی که مردان بیشتر از عملکرد خودشان رضایت دارند. و شاید این موضوع به تربیت خانوادگی و فرهنگ رایج مرتبط باشد که سعی دارند دختران خود را بسیار مورد رضایت دیگران و خوشایند اطرافیان رشد دهند. و بیش از آنکه پذیرش بی قید و شرط را به آنان بیاموزند خود انتقادی و عدم رضایت از خود را آموزش می دهند.
مردان و زنان دارای معیارهای متفاوتی برای رضایتمندی در زندگی می باشند. مردان برای شغل مناسب و موفقیت در کارها و زنان به خانواده و فرزندان ارزش قائل می باشند. زنی که از نظر شوهرش پذیرفته و کورد اعتماد است نگرش های مثبتی به خود دارد و بخش عظیمی از اهداف او را روابط خوب و دوستانه با اطرافیان تشکیل می دهد .
مردان نیاز مبرمی دارند تـا بـه اهـدافشـان جـامـه عـمـل بـپـوشانـند اما زنان رابطه با دیگران را در درجه نخست اهمیت قرار می دهند.هنگامی که زنان مشکلاتشان را بـا مـردان در میان می گذارند دنبال راه حل نمی گردند آنها تنها نیاز دارند تا فردی به حرفهایشان گوش دهد.