روزگار - اخبار روز | سلامت | آشپزی | سرگرمی

من از این سر تو از اون سر زمان خاطرات کهنه رو ورق زدیم خیلی وقتا توو دلم آشوب خیلی وقته من همش غمگینم توی این شبا هوا سنگینه تا خود صبح خواب بد می بینم چرخ زندگی به کام ما نگشت هر دومون غم زده ی یه ماتمیم ما جوونی همو سوزوندیم ما…
ادامه مطلب ...

چه در دل ِ من چه در سر ِ تو من از تو رسیدم به باور ِ تو تو بودی و من ، به گریه نشستم برابر ِ تو به خاطر تو به گریه نشستم بگو چه کنم … با تو ، شوری در جان بی تو ، جانی ویران ز این ، زخم ِ پنهان می میرم … نامت در من باران یادت…
ادامه مطلب ...

امروز امیر در میخانه تویی تو فریاد راس این دل دیوانه تویی تو مرغ دل ما را که به کس رام نگردد آرام تویی دام تویی دانه تویی تو آن مهر درخشان که به هر صبح دهد تاب از روزنه این خانه به کاشانه تویی تو در کعبه و بت خانه بگشتیم بسیمو…
ادامه مطلب ...

اَللّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضانَ الَّذى اَنْزَلْتَ فیهِ الْقُرْآنَ وَافْتَرَضْتَ على خدایا اى پروردگار ماه رمضان که در آن قرآن را فرستادى و بر عِبادِکَ فیهِ الصِّیامَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَارْزُقْنى حَجَّ بَیْتِکَ…
ادامه مطلب ...

بمون با من گل تشنه ، ببین دل بستن آسونه ولی دل کندن عاشق مثله دل کندن از جونه چراغ گریه روشن کن ، شب دلشوره و رفتن کنار این شب زخمی بمون با من ، بمون با من ببین امشب به یاد تو فقط از گریه می بارم حلالم کن تو می دونی دل بی طاقتی دارم…
ادامه مطلب ...

فکر اون گلای سُرخم که سرارو خم نکردم میممیرم ولی نمیگم که گلوشونو بردیم لاله ها کی گفته تنها هموناییین که رفتن اونایی که پر شکستن مگه کمتر از شهیدن مگه کمتر از شهیدن هُدهُد صبا شدیمو هفت شهر عشقو گشتیم ما نفس کم نیاوردیم ببینیم کیا…
ادامه مطلب ...

در این کبود غریبانه زیستم چون ابر تمام هستی خود را گریستم چون ابر ز بام مهر فرو ریختم ستاره به خاک که من به سایه ی خورشید زیستم چون ابر زمین سترون و در وی نشان رویش نیست فراز ریگ روان چند ایستم چون ابر زمین سترون و در وی نشان رویش…
ادامه مطلب ...

ماجرا این است کم کم کمیت بالا گرفت جای ارزش های مارا ارزه ی کالا گرفت احترام ای یا علی در ذهن بازوها شکست دست مردی خسته شد پای ترازوها شکست فرق مولای عدالت بار دیگر چاک خورد خطبه‌های آتشین متروک ماند و خاک خورد با کدامین سحر از…
ادامه مطلب ...

پرده برگیر که من یار توام عاشقم، عاشق رخسار توام پرده برگیر که من یار توام عاشقم، عاشق رخسار توام عشوه کن، ناز نما، لب بگشا جان من، عاشق گفتار توام عشوه کن، ناز نما، لب بگشا جان من، عاشق گفتار توام بر سر بستر من پا بگذار من دل…
ادامه مطلب ...

به شوق خلوتی دگر که رو به راه کرده ای تمام هستی مرا شکنجه گاه کرده ای محلمان به یُمن رفتن تو رو سپید شد لباس اهل خانه را ولی سیاه کرده ای چه روزها که از غمت به شکوِه لب گشوده ام و نا اُمید گفته ام که اشتباه کرده ای چه بارها که گفته…
ادامه مطلب ...