جزئیات کامل برنامه ” ماه عسل 94 ” با مجری گری احسان علیخانی

جزئیات کامل برنامه " ماه عسل 94 " با مجری گری احسان علیخانی

خلاصه هر قسمت شب بعد از پایان برنامه به این مطلب اضافه میگردد

 

خلاصه قسمت چهاردهم برنامه ماه عصل 94

قسمت چهاردهم

 

خلاصه قسمت دوازدهم برنامه ماه عصل 94

قسمت دوازدهم

سلام…موضوع امشب برنامه عشق بود
انسان هايي كه به خاطر عشق به همسر با همه شرايط سختشون كنار اومدن و موندن…
زوج اصلي برنامه ٢٤ ساله از ازدواجشون ميگذره. ازدواج سنتي داشتن و زندگي خوبي رو شروع كردن. تا اينكه اقا به فكرشون ميخوره(بدون فكر و منطق)به قول خودشون ديونگي، كه فروشگاه كت و شلوار باز كنن و ٨ شعبه در شهرستان هاي مختلف. تا اينكه بعد دوسال ورشكست ميكنن و به مدت ٤ ماه بدون اطلاع خانواده ، تهران ميان تا مشغله فكري كمتر بشه. با كمك پدرشون تمام بدهي خودشون رو پرداخت كردن تمام خونه و زندگي رو فروختن و يه مقدار پولي رو هم روش گذاشتن تا تمام بدهي رو پرداخت كنن
وقتي اين اتفاق براشون افتاد سال٨٠ يه دختر داشتن ولي الان يه دختر بچه ديگه هم دارن… خانومشون در اون ٤ ماه دنبال كار رفتن و خونه خودشون رو ترك كردن به خونه پدرشون رفتن…طوري همسرشون ورشكست كرده بودن كه زير صفر رسيدن. اما اين خانوم به خاطر عشق و علاقه اي كه به همسرشون داشتن ايستادن و صبر كردن. و اميدي داشتن به همسرشون كه برميگيرده و همه چي درست ميشه…
دختر بزرگشون و دختر كوچكشون در برنامه حضور پيدا كردن
دختر خانومشون گفتن مادرم نميزاشت من تصوير بدي از پدرم داشته باشم در اون مدت كه نبود. و هميشه بهم ميگفت پدرت مياد و مسافرته. ايشون شاهده صبوري و عشق مادرشون بودن. وضع ماليشون خدارشكر خوب شده و زندگيشونو به نام همسرشون كردن…
🙂
 
زوج بعدي زن و شوهري بودين كه تقريبا ٣ سالونيمه از ازدواجشون ميگذره. همسر خانوم ،دوست برادرشون بوده. ايشون مهندس ساختمان هستن و وقتي كار پيداكردن در اون محل سوار اسانسور ميشن ولي به دليل اينكه اسانسور سالم نبوده و ايمني رعايت نشده بوده ايشون سقوط ميكنن و از كمر قطع نخاع ميشن و اميدي به خوب شدنشون نيس. همسرشون همون روز كه اين اتفاق براي همسرشون مي افته به ايشون تلفني خبر ميدن كه باردار هستن. و وقتي اين اتفاق مي افته ايشونو به بيمارستان خودشون ميارن و متوجه ميشن كه چه اتفاقي افتاده …به خاطر عشق و علاقه اي كه به هم دارن كنار هم زندگي ميكنن. مخصوصا خانوم به اقا كه خودشون ميگن هنري نكردم يك سالونيمه كنار همسرم هستم. اميد داشتن كه ده سال ديگه كنار همسرشو ن باشن و بمونن
فرزند كوچكشون روي پاي مادر نشسته بود. همسرشون تشكر كردن از برنامه و از اينكه دعوت شدن به برنامه…
زوج بعدي ٤ ماهه عقد هستن
خانوم اقا مصطفي ٤ سال پيش تصادف كردن اقا مصطفي همسايه ايشون بودن در دوران كودكي باهم بازي ميكردن و بر حصب تصادف يه سال پيش همديگرو ميبينن و ايشون با توجه به علاقه اي كه در دوران كودكي به ايشون داشته،خانواده رو راضي ميكنن و ميرن خاستگاري. پدر خانوم هم به خاطر شرايط دخترشون كه روي ويلچر نشسته هستن (از بعد تصادف) جواب بله نميدادن. تا اينكه راضي شدن و قراره تا خانوم معالجه نشن و خوب نشن زير يه سقف نرن
زندگيشونو يا هيچ چيزي عوض نميكنن و پاي زندگيشون ايستادن و عاشقانه خانومشون رو دوست دارن
اقاي مهندس فرمودن محيط باني در كيلويه دارن كه حكم اعدام بهشون دادن. خواهش كردن از خانواده مقتول تا ايشونو ببخشن. و خواستن كه اقاي عليخاني با ايشون صحبت كنن و به برنامه دعوت كنن
اقاي عليخاني هم گفتن ما اينكارو انجام ميديم و باهاشون صحبت ميكنيم.
اقاي عليخاني در حالي كه از صحنه ماه عسل خارج ميشدن از اين خانواده خواهش كردن كه با وجود اينكه صاحب حق هستن اما خواستن در روز هايي كه صحبت از عشق و بخششو محبته اين ببخشش رو داشته باشن
اقاي عليخاني:
همين سعي كرديم كه خيلي هم راجع بهش حرف نزنيم و نتيجه اي هم نگيريم شما قصه هاشونو شنيدين ديگه خود دانيد هر جور كه حالتون خوشه زندگي كنيد
هر جور كه فكر ميكنيد درسته و بهتون قرار و ارامش ميده

برای دانلود فیلم قسمت دوازدهم ماه عسل 94 اینجا کلیک کنید

 

خلاصه قسمت یازدهم برنامه ماه عصل 94

قسمت یازدهم

داستان امروز برنامه درباره يه سري مشاغل بود. مهمان اول برنامه خانوم ميرزايي مهندس معدن هستن در كرمان. ايشون عاشق اين حرفه هستن و با هيچ شغل ديگري هم عوضش نميكنن
در اعماق ٦٠متري زمين فعاليت دارن ..ولي خب با تمام سختي هاي اين كار مردونه به خاطر علاقشون انتخاب كردن
٤ مهمان بعدي
اقا پسري كه در ارتفاعات زياد برج ميلاد،شيشه هارو تميز ميكنن سيكل دارن و علاقه مند به اين حرفه هستن،ماهي يك ميليون و پانصد حقوقشونه،
مهمان بعدي مانكن هستن. و تا سه ساعت ميتونن فيكس بايستن با هر حالتي. بدون اينكه تكون بخورن،و خيلي علاقه مند هستن به اينكار.حقوقشون ساعتي ٢٠٠هزار تومنه حتي تعريف كردن داستاني رو كه وقتي خريدار وارد مغازه شده خواسته ايشونو امتحان كنه كه واقعا انسان زنده هستن روي ايشون اب جوش ريخته…????
دو مهمان بعدي كارشون به عروسي ربط داره،اقا ساقدوش داما د هستن و خانوم هم پُزِر عروس ،يا به قول خودشون مدل ايستادن و عكس گرفتن و … رو به عروس و داماد اموزش ميدن
و اصلا از درامدشون نگفتن و اصرار داشتن اقا احسان بيخيال شن 🙂
از جر و بحث و دعواهاي بين عروس و داماد گفتن

مهمان بعدي برنامه خانوم مدني ، موتور سوار هستن در ديوار مرگ
از ٣ سالگي بعدش از ٦ سالگي به طور رسمي و حرفه اي اينكارو انجام دادن ولي الان دو ساله كه تهران اجازه موتور سواري خانوم رو ندادن و ايشون اينكارو نكردن،،.دانشجوي امار هستن

اقاي عليخاني از مهمان ها به ترتيب پرسيدن كه اين شغل ها انتخاب شماس دوستش دارين يا اگه درستون ادامه پيدا ميكرد شغل ديگه اي رو انتخاب ميكردين ؟
خانوم پزر حقوق خوندن ولي از وقتي پدرشون فوت كردن دنبال اينكار رفتن ولي اگه شغلي باشه كه درامدش بيشتر باشه سمتش ميرن،
اقاي ساقدوش معماري خوندن ولي درامد خيلي براشون مهمه (سمت شغلي ميرن كه درامد بيشتري داشته باشه)
اقايي كه مانكن بودن هم اصلا لازم نبود توضيحي بدن چون خود اقا احسان تمام حرفاي ايشونو زدن كه به كار علاقه داري و عاشقشي و اصلا ب كار ديگه اي فك نميكني و… ايشونم تاييد كردن
و مهمان اخر هم اقا پسري كه در ارتفاعات برج ميلاد شيشه ها رو تميز ميكنن ايشون علاقه مند هستن به اينكار كه در ارتفاعات كار ميكنن
خانوم مدني هم به اين موتور سواري علاقه دارن ولي خب تهران اجازه نميدن
اقاي عليخاني نكته اي رو گفتن كه خانوماي الان بيشتر سمت مهندسي ميرن ولي در رشته انساني بيشتر محيط كار هست براي خانوم ها با توجه به قريحه و ذاىقشون
تشكر كردن از مهمان ها
صحبت هاي پاياني

يك نكته اي ميخوام بگم بعضي موقع ها يه كارايي هست كه من دارم انحام ميدم شما داري انحام ميدي كه اگر من يا شما نباشيم يه كسي ديگه بهتر از ما ميتونه انجام بده اگر من اين كارو كه اجراي اين برنامه است انجام ندم. هزاران ادم ممكنه باشن كه ازمن بهتر اين كارو انجام بدن خب اون طرف داره چيزيرو ميفروشه كه اگه نباشه هزار تا ادمه ديگه بهتر ازاون انجام ميدن طرف يه جايي مديره ،رييسه ،وزيره،اگه نباشه هزار تا بهتر از اون هست. يه كارايي هست كه اگه من و شما نكنيم جايگزيني نداره، يعني چي ،يعني محبتي كه شمابه مادرت ميكني اگه نباشي كسي ديگه اي وجود نداره انجام بده كسي ديگه نقش شما رو نميتونه ايفا كنه كتابي كه منو شما ميخونيم،ما ميخونيم كسي ديگه جاي ما نميتونه اينكارو بكنه حالي كه براي قلب و دلمون مي افته فقط ماله ماست ارتباطمون با دنيا و ادما ي دور وبرمون محبت و گذشتي كه ميكنيم اگرنقش مارو از اينجا بردارن كسي ديگه نميتونه بياد اينو انجام بده اتفاقا خيلي از مواقع مارو با اين حجم كارا ميسنجن و وزن ميكنن. نه اون شغلي كه داريم ماهتون عسل

خلاصه قسمت دهم برنامه ماه عصل 94

قسمت دهم

مهمان اصلي برنامه خانومي بودن كه در ١٧ سالگي ازدواج كردن. همسرشون معتاد ميشن و الان١٥ ساله كه بيكار هستن. ٤ تا پسر دارن. پسر بزرگترشون در سن ١٥ سالگي درگير اعتياد ميشه، و شيشه مصرف ميكرده. تا جايي توهم ميزده و مادرشو اذيت كرده كه مامانش خيلي ناراحت بودن و ايشونو ترد كردن
چند بار براي ترك به مراكز ترك اعتياد رفتن وبي باز هم دچار اعتياد شدن
اقاي رستم از مهمان هاي ديگر برنامه كه ايشون هم درگير اعتياد شده بودن و بيست بار ترك كردن اما باز دوباره سمت مواد مخدر رفتن …زن و بچه ايشونو ترك كردن. ايشون كنجكاو بودن براي مصرف مواد. و وقتي سركار بودن بهشون پيشنهاد داده شده تا كارشون بهتر انجام بدن از اون به بعد مصرف بيشتر شده و…از خانوادشون عذر خواهي كردن و حق دادن به همسرشون كه ايشونو ترك كردن

خانوم ديگري هم مهمان برنامه بودن كه با ازدواح اشتباهشون به اين وضع افتادن. همسرشون مواد مخدر ميفروختن و ايشون هم كم كم معتاد شدن. چند بار ترك كردن ولي باز به خاطر مصرف دوباره و لذت بيشتر مصرف مواد مجبور شدن كارتن خواب بشن.و زندگي سختي رو سپري كنن از خانواده خودشون ترد شدن تا ابروشون جلوي مردم نره. اما خيلي خسته شده بودن از وضعيتشون تصميم گرفتن ديگه مصرف نكنن و وجود پسرشون و خدا وو باعث تركشون شده…به خاطر پسرشون ترك كردن( بعد از٣٠ بارترك)
از پسرشون عذر خواهي كردن كه اين چند سال اذيتش كردن. ولي الان بعد از ٢ سال دارن سالم زندگي ميكنن
مهمان بعدي كه اقاي عليخاني دعوت كردن پسر سركار خانوم بودن(مهمان اول) كه بعد از ٦ ماه ترك كرده بودن و قول دادن جلو دوربين كه ديگه وسوسه نميشن و سمتش نميرن…پشيمون بودن از كار هايي كه در دوران اعتياد انجام داده بودن…ازار و اذيت هايي كه كردن و مادرشون خيلي ناراحت بودن. و باور نداشتن كه پسرشون خوب شده باشه…
مهمان اخر برنامه اقا كاظم بودن كه ٣٤سال مواد مصرف ميكردن و فكر ميكردن با مصرف مواد بزرگ ميشن و…(توهم)
همه چي زندگيشون رو از دست دادن و در خرابه ها زندگي ميكردن
ايشون خسته شده بودن و دوست داشتن پاك بشن. الان بعد از ٤٧ روز پاك و استوار هستن و خوشحالن از اينكه يه جرقه اي خورده و مواد رو گذاشت كنار
دوست داشتن خسارت هايي كه زدن رو جبران كنند
اقاي عليخاني تشكر كردن و از صحنه خارج شدن
:سعي كرديم كه قضاوت نكنيم وحكمي هم صادر نكنيم
خودتون هم تماشاگر صادق قصه ما بودين
ماهتون عسل اميدوارم كه اون تدبير بزرگ يعني تغيير دادن خودمون از خودمون اغاز كرديم روشروع كنيم نع اينكه تغصير و گردن ديگران انداختن اين افت بزرگيه كه هممون بهش مبتلاييم مقصر فقط ديگرانند ما هيچ تغصيري نداريم ما بي گناهيم ما قربانيم

برای دانلود فیلم قسمت دهم ماه عسل 94 اینجا کلیک کنید

 

خلاصه قسمت نهم برنامه ماه عصل 94

قسمت نهم

قسمت هشتم و نهم ماه عسل موضوع بيست و سه اسير بود
كه در سن ١٣ و ١٤ سالگي با روش هاي مختلف خانواده هاي خودشون رو راضي كرده بودن تا برن جنگ و صدام براي تبليغات يه جلسه ميزاره و باهاشون صحبت ميكنه. به دخترش ميگه بهشون گل بده به نشانه صلح و دوستي و ميگه شمارو ميفرستم نزد خانواده هاتون،و فيلم و عكس يادگاري ميگره .. اما وقتي از قصر صدام اومدن بيرون به ايران برنگشتن و سه شرط گذاشتن،برگردن اردوگاه نزد بقيه اسيران ،دو:صليب سرخ را ببينند و سه:با هيچ خبرنگاري صحبت نميكنيم. دليل برنگشتنشون اين بود كه اگر به ايران برميگشتن يعني شكست خوردن
و اعتصاب غذا كردن ٥ روز .
چند ماه در زندگان استخبارات عراق بودن،تمام اتفاقات بعد از اعتصاب غذا رو پيش بيني كرده بودن،
روز اول با كتك و شكنجه سعي كردن منصرفشون كنن
تهديد به اب جوش كردن ولي بازم مقاومت كردن
روز دوم فكر كردن بي انرژي ميشن و كم حوصله ولي اينطوري نبود،ولي اب ميخوردن
يك نفر از بين اين بيستو سه نفر با جنرال غدوري صحبت كرد
ولي به عنوان نماينده اين جمع نبوده فقط چون يك نفر ميتونسته با حنرال صحبت كنه رفتن،بعدش هم چند نفر ديگه رفتن براي مذاكره
تا خواسته هاي بقيه بچه هارو منتقل كنن
اما به نتيجه نرسيدن ولي از اعتصاب غذا هم دست نكشيدن
تهديد جدي كرد و گفت:نه اب بخورن و نه دستشويي برن
اما اين بيستو سه نفر خوشحال بودن ..روز چهارم همه بيحال بودن
و دو نفر ازاين بچه ها (حميد و رضا) رو بردن بيمارستان
روز پنجم بهشون گفتن ميخوان ببرن شمارو اردوگاه(موافقت كردن با درخواستشون). ٩ سال اسرات …
بعد ازپخش پيام بازرگاني ملا صالح مترجم صدام حضور پيدا كردن كه نقش مهمي داشتن با زبون شيرين اباداني خودشون صحبت كردن
ملاصالح در زمان شاه در ايران با يك عراقي ،زنداني بودن
ولي بعد كه ازاد ميشه يكي از افسران عالي رتبه عراق ميشه
ملاصالح در عراق كه اسير بودن اسم اين افسر عراقي رو ميارن و اون هاهم ميشناسن و اين موضوع باعث ميشه كه ملا صالح به عنوان مترجم اونجا باشن ولي بقيه فك ميكردن ايشون جاسوس هستن و به ايران خيانت كردن. ايشونو به ايران فرستاده بودن تا خود ايراني ها ايشونو بكشن…نامه اي از ابوطرابي رو اقاي عليخاني خوندن كه در اون نامه نوشته بودن :من به جاي همه از ايشان خجالت ميكشم
و تاكيد كرده بودن كه ايشون جاسوسي نكردن و به اسيراي ايراني در عراق كمك كرده بودن، قسم خوردن به خون شهدا
اقاي عليخاني اخر برنامه ازشون تشكر كردن و گفتن دمتون گرم ما شرمنده شماييم خيلي اقااييد خيلي مردين. چيزي كه تعريف ميكنيد شبيه روياست ولي شما زندگيش كردين
 هيچي نميشه گفت فقط بايد سكوت كنيم و فكر كنيم كه تو مملكت ما چه قهرمان هايي زندگي كردن همين خداكنه كه پيامشونو بفهميم و شرمندشون نباشيم  

برای دانلود فیلم قسمت هشتم ماه عسل 94 اینجا کلیک کنید

برای دانلود فیلم قسمت نهم ماه عسل 94 اینجا کلیک کنید

خلاصه قسمت هفتم برنامه ماه عصل 94

قسمت هفتم

اقاي عليخاني خيلي مرتب و اراسته جلو دوربين حاظر شدن
درباره فيلم هايي كه بينندگان ارسال ميكنن براي تيتراژ صبحت كردن و ايتمي از خلاصه ديروز پخش شد،و وارد صحنه ماه عسل شدن. امروز نزديك ٣٠ تا مهمان داشتن در برنامه كه تعدادي در صحنه بودن. از مشهد
دو مهمان جوان ،اقا حامد و اقا بهزاد مهمان هاي اصلي امروز بودن همه مهمان ها از مشهد اقا حامد درسشونو تموم كردن ليسانس حقوق دارن،و ادامه ميدن براي وكالت
اقا بهزاد كار ميكنن و درسشونو ادامه ندادن
علاقه به هنر و موسيقي دارن و دوست دارن در اينده به سمتش برن
ايتمي از اقا حامد پخش شد و ستاره خانوم
مهمان هاي امروز يه اقاجوني داشتن كه ازشون سرپرستي ميكنه
حدود ده ساله
از وقتي كه به سن قانوني (١٨ساله) رسيدن از بهزيستي ترخيص شدن،و حاج اقا اين هارو زير بالو پر خودشون گرفتن،
ايشون تعريف ميكردن، از يك مقطعي شرايط زندگيم و نقشم عوض شد و خدا عنايت كرد و باعث شد كه من اينكارو بكنم و يه سري از بچه هارو زير بال و پرم بگيرم و يك بهزيستي تاسيس كردم براي بچه هايي كه جايي ندارن و سنشون بيشتر از١٨ هست و خدا پولشو رسوند، اول تعدادي اقا پسر رو براي سرپرستي قبول كرد ن. و بعد از ٥ سال ١٨ تا دختر …وبه دختر و پسر ها گفته بودن كه شما خواهر و برادرين باهم ديگه…
داستان اقا حامد از اين قرار بود
پدر مادرشون طلاق گرفته بودن،به خاطر شرايط بد و اخلاق بد پدرشون (بعد از اينكه از زندان ازاد شده بودن طلاق گرفتن)….و وقتي پدرشون دوباره ازدواج كردن نامادري ايشون رو قبول نميكرد و يه روز گذاشتن رفتن و اقاا حامد يازده ساله و خواهرشون موندن …رفتن سراغ مادر كه ايشون هم ازدواج مجدد داشتن و نتونستن به خاطر شريط مالي بچه هاشونو قبول كنن بردنشون بهزيستي و تحويل اونجا دادن… ولي ارتباط تلفني دارن با مادر…
اقا بهزاد،پدرشون اعتياد داشتن و مادر پدرشون از هم جدا شدن،و از طريق يكي از اقوامشون بهزيستي رفتن،در سن ٩ سالگي،ارتباط خيلي كمي دارن با پدر و مادرشون ولي يك رابطه سرد
اقا محمد از مهمانان ديگر، از نوزادي در بهزيستي بزرگ شدن و بعد از اون هم در كنار حاج اقا ،يا اقاجون بزرگ شدن.
بعد پخش پيام بازرگاني با خانوم رستمي صحبت كردن كه بغضشون گرفته بود و اظهار تاسف كردن براي بعضي پدر مادرايي كه اينكارو با فرزنداشون انجام ميدن
با دختر خانومي صحبت كردن كه در ايتم اول برنامه حضور داشتن، پدر و مادرشون فوت كردن و از نوزادي در بهزيستي زندگي ميكنن و زندگي ارومي دارن…اقاي عليخاني پرسيدن ارامشه از كجا اومده؟ پاسخ دادن از محيط ارومي كه داريم. اقا جون بهمون ارامش داده…
اقاي عليخاني از اقا جون پرسيدن ارامشه از كجا؟ ايشونم گفتن ما هر چي داريم از خدا داريم نور خدا لطف خدا بچه هارو اروم كرده…
اقا حامد : سه سالو نيم يه جايي كار ميكردن، تصميم گرفتن درس بخونن،و از طريق دوست خواهرشون با اقاي سيدي اشنا شدن و بعد اومدن كنار اقا جون زندگي كردن…
سه زوج در برنامه بودن حاج اقا داستاني گفتن كه اولين ازدواجي كه بين بچه ها رخ داد دو نفر اومدن باهام صحبت كردن از اينوور و اونو و گفتن كه علي ،فريبا رو ميخواد (طبق حرفهاي حاج اقا كه روزا اول گفته بود به پسرا،كه دخترا ,خواهر هاي شما هستن بايد هواشون رو داشته باشين)و ايشون خوشحال شدن و نظرشون مثبت بود بعد از اون ازدواج ها اتفاق افتادبين بچه ها. به خاطر درك بيشتري كه بينشون هست…
اقاي عليخاني به حامد اقا گفتن تو چرا ازدواج نميكني مدركتو كه گرفتي، ايشون هم با لبخند گفتن خوبه ازدواج
اقاي عليخاني هم گفتن كسي تو ذهنت نيست براي ازدواج بري سراغ حاج اقا؟ ايشون هم گفتن بله از بين بچه هاي خودمونه…????
در گوش حاج اقا اسمشونو گفتن كه ايشون بشناسن و در جريان قرار بگيرن????
اقاي عليخاني:جدي شد پس ????
حاج اقا وقتي فهميدن لبخند زدن
و گفتن اقا ي عليخاني قرارموون اين نبود
اقا احسان شماره تلفن خواستن تا زنگ بزنن و جواب بله رو بگيرن
موبايلو رسوندن به احسان خان و شروع كردن شماره گرفتن…
سر كار خانوم تلفنو جواب دادن و گفتن من نيومدم برنامه به خاطر كج فهمي و يه سري حرف و حديث مردم نميخوام نوضيحي بدم كه بچه بهزيستي ام و به كسي هم تاحالا نگفتم
اقاي عليخاني خيلي ذوق كردن از اين موضوع (خاستگاري)و لبخند و خنده زيبايي يه لب داشتن
صحبت كردن با خانوم و گفتن شما با توجه به اينكه ميشناسين حامد رو نظرتون رو بگين و اصلا اجبار نيست ايشون هم گفتن متقابلا همون حسي كه اقا حامد دارن منم دارم خب… و همه دست زدن و گفتن همين يعني جواب بله
اقا ي عليخاني ازشون پرسيدن كه ما ميتونيم اگر اين اتفاق افتاد عروس داماد رو اينجا ببينيم؟اما ايشون به خاطر دليلشون گفتن نه
اقاي عليخاني:چي در حامد ديدين كه ٩٩ درصد جواب بله رو گفتين؟
خانوم:شايد به خاطر اينه كه منو درك ميكنه باشه و
شرايطمون يكيه …
اقا حامد هم گفتن چون جنسمون يكيه و همديگه رو درك ميكنيم
اقاي عليخاني از مهمان هاي ديگه پرسيدن چي شمارو ازار ميده كه باعث ميشه پنهان كنيد از مردم زندگيتون رو؟'
خانومي جواب دادن كه همين نگاه مردم مارو ازار ميده فك ميكنن چون ما در بهزيستي زندگي ميكنيم همه بدبختي ها وشرايط بد براي ماست

اقاي عليخاني:تشكر كردن از حضور مهمان ها و از دكور ماه عسل بيرون اومدن
:اين بچه ها بعضي موقع ها خيلي عاشقانه تر و خيلي عارفانه تر ازهمه ي ما ميتتونن زندگي كنن براي اينكه اتفاقا از قلب يك اتيشي عبور كردن كه خيلي پخته تر از منو شما شدن فقط بعضي موقع ها با نگاهمون داريم ازارشون ميديم

برای دانلود فیلم قسمت هفتم ماه عسل 94 اینجا کلیک کنید

::

خلاصه قسمت ششم برنامه ماه عصل 94

قسمت ششم

اقاي عليخاني خيلي شيك و مرتب جلو دوربين قرار گرفتن و با سلام و احوال پرسي برنامه رو شروع كردن،ايتمي از ديروز پخش شد كه هديه هاي ماه عسل رو تقديم مهمان ها كردن،درباره حامي برنامع گفتن و فيلم هايي كه بينندگان ميفرستن با سوژه هاي مختلف،
وارد دكور برنامه شدن،سلام و احوال پرسي كردن با مهمان ها
داستان اول مادر و پدري حضور داشتن كه دختر خانومشون با همسر و دو فرزند خود تصميم ميگيرن برن خارج از كشور براي رشد و اينده فرزندانشون. ولي وقتي به مالزي ميرسن به طوري غير قانوني از طريق كشتي از كشور خارح و به سمت استراليا ميرن. كه در دريا داخل كشتي غرق ميشن و فقط فرزند ده سالشون زنده ميمونه با يك بچه لبناني،اين خانواده وضعيت كاري مناسب و زندگي مرفهي داشتن،ولي اصرار داشتن كه برن خارج از كشور در استراليا زندگي كنند.كه متاسفانه اين اتفاق مي افته و پدر دختر خانوم ويزا ميگيرن و ميرن اونجا بعد ٧٠ روز و نوه شون رو بر ميگردونن
مهمان هايي كه در صحنه حضور داشتن،اقا پسري كه علاقع داشتن برن به خاطر ارامش و شرايط كاري و درامد …دو سال پيش رفته بودن تا تركيه و نشده جلو تر برن كه برگشتن ايران و سال بعدش با يك اقايس اشنا شدن كه كلاه بردار بودن و پول ايشون رو گرفتن و پيدا نشدن قراربوده كاراشون رو انجام بده تا قانوني ايشون رو از كشور خارج كنن
مهمان بعدي اقاي بودن كه يك سال در استراليا زندگي كردن و برگشتن
ايشون ازطريق سفارت اقدام كرده بودن و ويزا كار گرفته بودن(ارايشگر بودن)،الان برگشتن به خاطر ارامشي كه خانوادشون دارن در ايران و راضي هستن
مهمان بعدي خانومي بودن كه هفت ماه در امريكا زندگي كردن خانوادشون در امريكا حضور دارن ولي ايشون برگشتن،از مشكلات و اتفاقاتي كه اونجا مي افته توضيح دادن. از سيستم كشور هاي خارجي،كه بايد كار كنند و زحمت بكشن به همون اندازه درامد دارن،و از فرهنگ هاي مختلف گفتن كه با فرهنگ ايراني مغايرت داره،،
ايشون ايرانو دوست دارن و نميتونند در خارج از كشور با فرهنگ خاص خودش ،بسازن و وقتي ديدن راحتي زندگي در ايران رو،اينجارو ترجيح دادن به زندگي كرددن
مهمان هاي بعدي دو برادر كه دوست دارن برن خارج
از كودكي كار كردن و خودشون روي پاي خودشون بودنً
چند سال پيش به خاطر مريضي مادرشون نرفتن و پولو خرج مادرشون كردن و لي الان دوست دارن به طور قانوني برن.قاچاقي اقدام نكردن چون خبر فوت قاچاقبر رو شنيده بودن كه مردمو از طريق بُشكه رد ميكردن و به خاطر مامور هاي ساحلي مردمو با بشكه داخل اب انداخته بودن و زنده زنده مردن …براي همين منتظر ن تا به طور قانوني كار هاشون انجام بشه(از طريق دعوت نامه)
برادر بزرگشون منتظرن كه كار هاي دعوت نامه ايشون انجام بشه بعد باهم برن و مادر هم در كنار خواهرشون بمونن.
مهمان بعدي
بعد از پخش اينم حضور پيدا كردن. پزشك و جراح قلب كه بهترين شرايطو در خارج از كشور داشتن،از ١٢ سالگي در المان،تحصيل كردن دكتراي روانشناسي و پزشكي رو در المان خوندن و در مونيخ استاد دانشگاه شدن و معاون دپارتمان جراحي قلب دانشگاه مونيخ شدن وضع مالي خوب ،و شرايط عالي اما برگشتن ايران تا در ايران خدمت كنن و هميشه به فكر برگشتن بودن،
ايتمي از پرفوسور ايراني اقاي سميعي پخش شد كه در جهان به ايراني بودنشون ايشون رو ميشناسن با كلي محبوبيت ازشون تقدير كرده بودن،
ايشون مهاجرت كردن ولي عشق به وطن دارن
بعداز پخش اين ايتم ادامه صحبت:
اقاي عليخاني گفتن چرا اقاي دكتر قرارداد برگشت رو امضا نكردين و پل پشت سر خودتون رو نگه نداشتين شايد توي ايران اينقدر شمارو تحويل نىيگرفتن و ميخواستين برگردين…پشيمون نشدين؟
اقاي دكتر هم گفتن نميشه دلت يكم اونجا باشه و كمي اينجا و اصلا پشيمون نبودن از برگشتنشون
داستاني تعريف كردن از مهر و محبت يك هم وطن كه در هفته اول برگشتشون به ايران در راه خونه در تاكسي خيلي دربوداغوني بودن ك با خانومشون صحبت ميكردن از زولبيا و باميه تعريف ميكردن كه خوشمزه بود ولي اون مغازه كه رفتن نداشت بخرن يه ساعت بعدش همون راننده تاكسي كه وضع ماليش خوب نبود براشون يك بسته زولبيا باميه اورد و در برابرش هيچي هذينه و كمكي هم دريافت نكرد. و با اين محبت يك ايراني انرژي گرفتن،

سر كار خانوم صحبت كردن درباره اينكه نتونستن اونجا بمونن گفتن :(بعضيا برراي تكامل خودشون ، پول و موقعيت اجتماعي و….در نظر ميگيرن ولي بعضيا مثه من توي عشق زميني و خدايي ميبينن دلم حتي براي شنيدن اذان تنگ شده بود )عشق و گرمي كه در ايران هست ايشون رو برگردوند
از مهمان هاي بعدي هم سوال كردن كه شما برين خارج برميگردين؟و اونهاهم به خاطر عشق به خونواده پاسخ دادن حتما برميگردن ايران
اقاي عليخاني تشكر كزدن از همگي

اقاي عليخاني و صحبت پاياني :من فكر ميكنم كه اگه بخوايم شايد هممون كنار همديگه صد تا دليل پيدا كنيم براي رفتن از ايران اما داشتن يك دليل براي موندن دلمونو قرص ميكنه سينه مون رو قرص ميكنه همين
اقليممون خاكمون و ريشمون هويتمون و دمشون گرم كسايي كه رفتن و هر چي بدست اوردن و كشف كردن و اموختن ،دوست دارن خرج همين اقليم كنن كه دوستش داريم و عاشقشيم و بايد كنار همديگه بسازيمش
مادامي كه فقط بخوايم بشينيم و غر بزينم و نق بزنيم كه چرا معجزه نميشه چرا كسي صبح در خونمونو نميزنه. چرا كسي كارت اقبال و شانس بهمون نميده چرا كسي منو كشف نميكنه؟؟؟
هيچ اتفاقي نمي افته …روز روشنو خودمون پيدا كنيم خودمون بسازيمش

برای دانلود فیلم قسمت ششم ماه عسل 94 اینجا کلیک کنید

::

خلاصه قسمت پنجم برنامه ماه عصل 94

قسمت پنجم

اقاي عليخاني
برد تيم واليبال رو تبريك گفتن و درباره ارسال فيلم توضيحاتي دادن كه به اپليكيشن برنامه ارسال كنند و حتما استفاده ميشه در برنامه
وارد صحنه شدند،و با سلام و اخرال پرسي با مهمانان برنامه رو شروع كردند، حس مهمون برنامه رو درباره دكور برنامه پرسيدن اين خانوم يك مادر هستن و صاحب يك دختر بيست ساله،دخترشون كلاس پنجم بودن كه ايشون از همسرشون طلاق گرفتن، كار هاي مختلفي انجام دادن،عكاسي و فيلم برداري و جوشكاري و تاكسي راني و…كه الان مشغول كار نانوايي هستن. و مثل يك مرد زحمت ميكشن. علاوه بر اينكه مادر هستن ،پدر هم هستن براي دخترشون … سختي هاي زيادي در زندگي تحمل كردن، خانوم راضيه نصيري به گفته خودشون با قلبي هفت ساله انرژي بيست ساله و فكري صد ساله سپرست خانواده هستن اقاي عليخاني ناراحت بودن از اين قضاوت هاي بيجاي مردم كه فك ميكنن پول بيت المال رو ما مصرف ميكنيم. ايشون تاكيد كردن كه شبكه مدير داره اينطوري نيس ما هر كار بحوايم بكنيم. برنامه حامي مالي داره.
سركار خانوم نصيري بيماري دارن كه خيلي نادر هست. اعضاي بدنشون درگير اين بيماري هست باعث ميشه حالت هاي استخاني و كشش پوست رو تغيير بده، كه به گفته ايشون دختر خانومشون نابود كننده اين بيماري بود  اقاي عليخاني هم گفتن خانوم نابود كننده شما چطوري اينكارو كردين؟
دختر خانومشون از زندگيشون راضي هستن و گفتن من هيچ كمبودي نداشتم و ندارم چون مادرم هم مادر بوده برام هم پدر هم رفيق
از وقتي خانوم نصيري به فكر نانوايي افتادن كه راننده تاكسي بودن در پرند بودن كه متوجه شدن ماشيني خراب شده،حدود ساعت ٢شب و در هواي سرد و خلوت اون موقع شب،ايستادن و به كمك اقايي رفتن كه خيلي سردشون بوده و داشتن يخ ميزدن اين اقا رو تا جايي رسونددن كه دسترسي داشته باشن تا كمك بيارن براي ماشينشون. اين اقا بهشون گفتن ك اين چند گوني رو هم ببريم. و داخلش نان بوده براي كارگران از اونجا به فكرشون خطور كرد كه نانوايي راه بندازن
اقاي عليخاني از دختر خانومشون:الناز خانوم پرسيدن كه دوران مدرسه سعي نكردي كه از بچه هاي مدرسه پنهان كني،كه مامانتون راننده تاكسي هست و نانووايي زده،؟الناز خانوم: احساس ميكنم مامان ممن از همشون خاص تره و مارو خيلي خاص كرده چون زحمت يك بچه اي رو كشيده با تمام مشكلات و بيماري كه خيلي اذيتش كرده حتي براي اينكه روحيتشو عوض كنم ميرم تو اتاقش و باهاش حرف بزنم اما نميخواد منو ناراحت كنه به خاطر شرايط كاري و مشغله فكري منو از اتاق محترمانه بيرون ميكنه.)
حتي ايشون براي كمك به مادرشون روي تنور رفتن و تميز ميكردن كه حتي دختر پسر هايي كه رد ميشدن تيكه مينداختن ولي اصلا ايشون براشون مهم نبوده چون با اشتياق براي مامانشون كار ميكردن و لبخند ميزدن،مهمون بعدي ،بعد ازپخش پيام بازرگاني :اقا پسري٨ ساله سرپرست خانواده. خانواده اي كه پدر در چادر زندگي ميكنن و مادر هم در كمپ ترك اعتياد هست. در تراشكاري كار ميكنه اين اقا پسر و درسش روهم ميخونه. ماهي ١٠٠ تومن درامد داره
اقاي عليخاني ازش پرسيدن چرا نميري بهزيستي زندگي كني،گفت به خاطر علاقه اي كه به پدر و مادر م دارم نميتونم ازشون جدا زندگي كنم و درسمو هم ميخونم
سه مهمان بعدي اقاي صداق زاده كه با شرايط خوبي كه خارج از كشور داشتن اما اومدن عيادت مادر در ايران و ديگه برنگشتن و موندن تا ازشون مراقبت كنن. مادرشون٨٩ ساله و مبتلا به الزايمر و فشار قند و بيماري قلبي، اقا ي صادق زاده لذت ميبرن از اينكاري كه ميكنن و وظيفه خودشون ميدونن مراقب و نگهداري از مادرشون رو
خانومي حضور داشتن كه متبلا به سرطان روده و مادرشون خانه سالمندان هستن به خاطر شرايط خودشون نميتونستن از مادرشون مراقبت كنن ولي هر روز به مادر سر ميزنن و حمام ميبرن،
اقاي عليخاني از الناز خانوم پرسيدن اگر اين الزايمر سراغ مادرتون اومد چيكار ميكنين
گريه شون گرفت و گفتن هيچوقت نميتونم درك كنم ولي سعي ميكنم با اين شرايط كنار بيام يا پرستار بگيرم يا كاري ميكنم كه در كنار مامانم درامد داشته باشم
اقاي عليخاني :اگه مادرتون خدايينكرده الزايمربگيرن چي تعريف ميكني كه يادشون بياد،؟
الناز خانوم:همون عشق خودش به من، همونطور كه خودش گفت كه من بيماريشو خوب كردم بهش ميگم شايد گريه اش بگيره اون موقع حتي… ولي مطعمن بودن كه مادرشون به خاطر اين عشق هيچوقت الزايمر نميگرن
اقاي عليخاني از عقيل ٨ ساله پوسيدن ارزوت چيه
و اونم خواست كه پدر مادرش حالشون خوب بشه
و اخر برنامه هم اعلام كردن از كميته امداد تماس گرفتن كه كل مشكلا ت عقيل رو حل كنن
اقاي عليخاني تشكر كردن از حضور مهمان ها وبا احازه مادر بزرگ برنامه ،
اومدن بيرون
اقاي عليخاني:من فك كنم كن هر كدوممون وسط و در قلب يكي از اين قصه ها قرار ميگيريم دیگه فقط بهش فك كنيم همين نظرات مختلفي رو هم شنيديم و كلي ماجرا برداشتش هم ازاده براي همه شما

خلاصه قسمت چهارم برنامه ماه عصل 94

قسمت چهارم

خلاصه قسمت سوم برنامه ماه عصل 94

قسمت سوم

با سلام و احوال پرسي اقاي عليخاني برنامه شروع شد
اقاي عليخاني در صحبت هاي اغازينشون تشكر زياد كردن از عوامل برنامه كه خيلي زحمت كشيدن و خسته شدن،و تبريك گفتن به واليباليستي هاي عزيز كه ٣_٠ امريكا رو شكست دادن
ايتمي از مهمان هاي ديروز پخش شد و اقاي عليخاني وارد دكور زيباي امسال شدن
يك بازيگر مهمان خانوم حميدي و يك خانوم كه. در ١٠ سالگي ازدواج كردن و در سيزده سالگي صاحبت فرزند شدن. اقاي عليخاني اول برنامه گفتن كه ما همه طرفدار زيبايي هستيم
اين خانوم توضيح ميددادن درباره اتفاقي كه براشون افتاده بود ايشون ناخواسته با اصرار دوستشون رفتن دكتر زيبايي كه متخصص نبودن،و ژل تزريق كردن. قرار بوده دوستشون اينكارو انجام بدن براي صورت خودشون اما اقاي دكتر ايشون رو وسوسه كردن. و ماده زرد رنگي رو به صورت ايشون منتقل كرده. اين ماده سمي بوده و اصلا ژل مخصوصي نبوده،و صورت اين خانوم رو چركي كرده، اين خانوم همراه فرزند بزرگشون اقا مهدي بيمارستان ميرن و چند روزي بستري هستن. ١٥ عمل طي اين ده سال انجام دادن تا اين ژل رو تخليه كنن. به گفته خودشون اين كار ناخواسته و بدون فكر باعث شده اعتماد به نفسشون از بين بره. يك زني كه مثله كوه بوده و همه كارارو انجام ميداده. كه حتي همسايه ها روز مرد به ايشون تبريك ميگفتن. چون مثل يك مرد كار ميكردن و روحيه خوب و قوي داشتن اما ناخواسته به اصرار دوستشون رفتن دكتر و اين اتفاق براشون افتاده بود. چند دفعه رفتن ژل رو تخليه كنن ولي با اين ١٥ جراحي صورتشون مثه اول نشده بود
اقا پسرشون توضيح ميدادن كه بعد از اين اتفاق خيلي اخلاقشون تند شده بود. يعني وقتي درباره يك موضوع ميخواستيم با صحبت رفع كنيم بايد با جر و بحث موضوع رو تموم كرديم
طي امپول ها و كورتون هايي كه ميزدن ايشون قند گرفتن و حتي سِرُم قند هم بهشون داده بودن كه به مرز مرگ رسيده بودن
اقاي عليخاني از مهمانان ديگر سوال كردن خانومي بودن كه بوتاكس كردن براي از بين بردن چين و چروك يا همون خط هاي زير چشم و صورت
كه نزد متخصص رفتن و از اين اتفاق راضي هستن. ايشون بعد از ٦ ماه تحقيق درباره دكتر متخصص ،بوتاكس رو انجام دادن
مهمان بعدي دختر خانومي كه ميخواستن عمل بيني انحام بدن و تحقيق هم كردن درباره متخصصشون. طبق نظر خانوم زهره حميدي بيني ايشون مشكلي نداشت و ايشون اخر برنامه با صحبت هايي كه انجام شد پشيمون شدن
مهمان بعدي اقايي كه ازابادان اومده بودن. و به خاطر پُليپ بيني شون ،مجبور شدن عمل كنن و خيلي هم راضي هستن. چون نزد متخصص رفته بودن
خانوم حميدي هم جزو مهمان ها بودن ،ايشون داستان پسر خودشون رو گفتن،اقا پسرشون ،حامد ٩ سال باشگاه ميرفتن و خيلي علاقه مند به بدنسازي داشت و متاسفانع امپول هاي هورموني و مكمل استفاده ميكردن و بهش تذكر داديم كه اين دارو ها موقتي هست ولي نه اون گوش كرد نه ما خيلي جدي گرفتيم. اين باعث شد كه سكته قلبي كرد در بيست و پنج سالگي
اقا مجيد يك ورزشگار كه ده ساله بدنسازي كار ميكنن. با شاگردشون اومده بودن،ايشون صحبت كردن درباره مصرف دارو و امپول هاي انرژي زا. كه اصلا صحيح نيست،و عوارض منفي داره،مهمان بعدي اقايي بودن كه بيني خودشون رو به خاطر پُليپ عمل كردن و دكتر بهشون گفت كنار عمل بيني براي زيبايي صورت هم اگر بخواي هست
ايشون وقتي عمل كردن بيني رو دفعه اول خراب عمل كرده بود كه بيني هاشون كيپ شد ه بود
دفعه دوم كه مطب دكتر رفتن كه اين دفعه گوشت بيني ايشون رو كند و به ايشون دارو داد تا خوب بششه اما هيچ تغييري نكرده بود
مهمان اخر برنامه اقاي مهران رجبي بودن و طبق صحبت هاي ايشون دليل عمل نكردنشون اين بوده كه بازيگر هستن و ايشون رو همينطوري قبول دارن و گرنه ميتون برن سراغ يك بازيگر ديگه
اقاي عليخاني به دختر خانوم گفتن شما عمل ميكنيد بيني تون رو. ايشون هم گفتن خير چون نيازي نميبينم و مشكلي در صورتم نميبنيم ولي از لحاظ متخصصش مطمعن هستم
اقاي عليخاني تشكر كردن از حضور مهمان ها
و از دكور اومدن بيرون
صحبت هاي پاياني:اميدوارم كه فقط صرفا مارو به جهت شاخصه عجيبي،ماشينمون،كت شلوار تنمون،نميدونم دماغ سربالامون يا از اين اتفاقات نشناسن ديگه. يه چيزي داشته باشيم براي عرضه به خاطر فضيلتي و ويژگي و صفتي و عمقي در انسانيت بشناسن.
بازم تكرار ميكنم. خدا زيبايي رو دوست داره و زيبايي اصلا چيز بدي نيست مگه ميشه بشر،ميتونه زيبايي رو دوست نداشته باشه؟هان؟

زهرا حسینی
برای دانلود فیلم قسمت سوم ماه عسل 94 اینجا کلیک کنید 

::

خلاصه قسمت دوم برنامه ماه عصل 94

قسمت دوم

با سلام و احوال پرسي اقاي عليخاني برنامه شروع شد توضيحاتي راجع به داستان روز قبل مهمان ها گفتند،و تشكر از بينندگان كه ريز بين هستند
اقاي عليخاني گفتن مستندي پخش خواهيم كرد درباره ١٧٥ شهيد عزيز ️دو خانوم از عراق اومده بودند ،زوجي از كردستان ،مادري از مشهد ،و مهمان هاي بعدي از يزد اومده بودن
مهمان اصلي خانوم نجمه از استان يزد شهر بافق تشريف اورده بودن
در بافق زندگي ميكنن (١٩سال) ايتمي پخش شد،خانومي كه در مشهد زندگي ميكنن. اين دو خانوم دوقولي هستن و بعد ١٨ سال همديگرو پيدا كرده بودند داستان جدا شدن دوقلو هارو توضيح دادن: وقتي مادرشون باردار بودن در بيمارستان ميگن حالا كه دو قلو هست يكي از بچه هاتو بده يك بنده خدايي كه بزرگ كنه مادر نجمه هم طبق صحبت هاشون به خاطر رضاي خدا اينكارو كرده بودن ر فرزندشون رو به يك خانواده سيد از يزد دادن با اينكه خيلي براشون سخت بوده
به عنوان هديه به اين خونواده فرزندشون وو تحويل دادن نجمه خانوم از زندگيشون راضي هستن و گفتن تو زندگي هيچي برام كم نزاشتن(خانواده يزدي) و من تك فرزند بودم اما هميشه دوست داشتم يه خواهري يا يه برداري باشه حرفامو بشنوه. و اقاي عليخاني از دو خواهر خواهش كردن كه گريه نكنن
طبق صحبت هاي نجمه خانوم:از اقوام مادر يزدي شون كه مشهد هستن با ايشون تماس ميگيرن و ميگن تو يه خواهر دوقلو داري عين سيبي كه از وسط نصف شده باشين كه توي مشهده. و قسم ميخورن كه اين حرف من راسته بعد سه روز دوباره تماس ميگيرن و بهشون ميگن برات نتونستم ادرس پيدا كنم تا حرفمو باور كني. بعد از يه ماه خونواده نجمه خانوم كه ايشون رو بزرگ كردن بهشون حقيقتو ميگن. و ميبرنش تا خونواده اصليشو ببينه. ١٠ماه از اين اتفاق ميگذره و ايشون هنوز با خانواده بافقيشون زندگي ميكنن
ماجراي بعدي قسمت دوم ماه عسل،خانومي كه در ساري نزد يك خانواده اي زندگي ميكنن كه صاحب يك فرزند پسر هستن. و به دليل اينكه دخترشون وو از دست داده بودن با پارتي تونستن از بهزيستي بچه بگيرن. تا اينكه وقتي دختر خانوم ٧ سالشون بوده تو جمع دوستانشون بهشون ميگن تو بچه بهزيستي هستي مادرت تورو به دنيا نياورده. و در١٦ سالگي پدرشون فقط بهشون ميگن كه تو از مناطق جنگ زده كرد هستي قسمت غرب كشور ايشون هم بعد فوت پدر دنبال خونواده خودشون گشتن
تا اينكه براي كار رفتن كيش تا پول بدست بيارن و. برن كردستان ايران رو بگردن چون فقط بهزيستي كردستان سنندج نرفته بودن. داخل فرودگاه با يك خانوم كردي اشنا ميشن كه وقتي پرواز ها تاخير پيدا ميكنن با ايشون صحبت ميكنن و داستان زندگيشون رو ميگن اين خانوم كرد پرواز مشهد داشتن و پيگير كار هاشون شدن
پدر مادرشون در بمباران شيميايي هلبچه شهيد شدن طي ازمايشاتي مشخص شد ايشون كرد هستن و الان سه خواهر دارن و يك برادر گمشده و دو برادر بزرگتر دارن پدرشون در تهران دفن هستند. ايشون اصالتن كرد عراق هستن و افتخار ميكنن كه در خاك ايران بزرگ شدن. مريم خانوم جمله اخرو گفتن كه هيچوقت همديگرو قضاوت نكنيم. من خيلي قضاوت شدم و تلاش كردم تا به اثبات رسيدم و الان با سربلندي زندگي ميكنم
اقاي عليخاني خداروشكر كردن

صحبت هاي پاياني:شايد ما ها هممون گمشده اي داشته باشيم قطع به يقين. نميخوام حرف خيلي فلسفي بزنم كه خيلي هم اندازه خودم نباشه ولي فك كنم ما هممون يه گمشده اي داريم خيلي صف هاي بي هوده اي هم استاديم يه ماه و يك اتمسفري بسم الله شايد ماهم گمشدمون رو پيدا كنيم

زهرا حسینی

برای دانلود فیلم قسمت دوم ماه عسل 94 اینجا کلیک کنید

::