متن عاشقانه در مورد سفر و جملات زیبای سفر بخیر

متن عاشقانه در مورد سفر و جملات زیبای سفر بخیر

متن عاشقانه در مورد سفر ، به همراه متن و اشعار و جملات زیبای سفر بخیر. جدیدترین جملات زیبا در مورد سفر و اشعار سفر بخیر را برای شما عزیزان تهیه کردیم که شما می توانید این جملات زیبا در مورد سفر را در شبکه های اجتماعی و یا به عنوان اس ام اس برای اطرافیان خود ارسال کنید زیرا این جملات اغلب پرمخاطب و پرطرفدار هستند و ما برای شما در این مقاله از سایت روزگار قرار میدهیم

 

 

سفر به ماه

به حس و حالِ شاعرانه ام قسم که دیدنت خیال بود
به بوسه گاهِ رویِ همچو ماهِ تو رسیدنم محال بود
به آن نگاهِ عاشقانه ات که آسمانِ هشتمم شده
دو چشم تو برای بردنم به اوجِ آسمان ، دو بال بود
سفر به ماه ، در تصورِ بشر، عبورِ از گرانشست
برای من گرانشِ تو مقصدِ نهاییِ کمال بود
میان جذبه یِ تنت، تنم پراز رسیدنِ به انتهاست
در انتهایِ این سفر بهشتِ تو نهایتِ جمال بود

 

دوباره آمده‌ام‌
از انتهای درّه‌ی سیب‌
و پلّکان رفته‌ی رود
و نفس پرسه‌زدن اینست‌
رفتن‌
گشتن‌
برگشتن‌
دیدن‌
دوباره دیدن‌
رفتن به راه می‌پیوندد
ماندن به رکود
در کوچه‌های اوّل حرکت‌
دست قدیم عادل را
بر شانه‌ی چپ خود دیدم‌
و بوسیدم‌
و عطر بوسه مرا در پی خواهد برد

 

 

سپور صبح مرا دید
که نامه را به مالک می‌بردم‌
سلام گفتم‌
گفت سلام‌

باید سفر کنی… ، سفرِ عاشقانه ها
شاعر طارق خراسانی

باید ســـفر کنـی… ، ســــفرِ عاشـــــقانه ها
با کـاروانِ بوســه…، ســـــرود و تـرانه ها
تنـها دگر مـرو…، که در ایـن راه پُـر خطر
یک بوسـه دسـتگیر تـو باید…، به خـانه ها
بتوان نهــاد، پُشتِ سر آن هفـت شهرِ عشق
شـرط آنکه…، خار رَه نشـود بَـر بهـانه ها
دل را به مَرد وزن ز چه بندی؟ رها شوی 
وردِ زبـانِ مَــرد و زنـی…، در زمـــانه ها 
چشـمانِ یار خـوان و بر آن یک گمان مَبَـر
ما را کـه دور می کند از حـق…، گمانه ها
شـب را…، برای اهــلِِ نظ …

 

مسافر، مسافر است

وقت استقبال هم می دانی

که یک روز باید بدرقه اش کنی …

دل نبند …
 

 

متن زیبا و جالب در مورد سفر 

«سفر کردن انسان‌ها را فروتن می‌کند
زیرا در سفر است که شما پهناور بودن جهان و عظیم بودن
همه آنچه در آن زندگی میکنید را کشف می‌کنید.»

 

«این را به تجربه فهمیده‌ام:
بهترین راه برای اینکه بفهمید کسی را دوست دارید
یا از او متنفر هستید، این است که همراه او سفر کنید.»

 

«طولانی‌ترین سفرها، حتی سفرهای
چند هزار کیلومتری با یک گام شروع می‌شوند.»

 

 

تا جایی که می توانید سفر کنید

به دور دست ترین جاهایی که می توانید بروید.

تا زمانی که می توانید.

یادتان باشد،

زندگی برای زیستن در یک نقطه نیست!
 

ما که میترسیم از هجرت دوست

کاش میدانستیم روزگاری که بهم نزدیکیم

چه بهایی دارد

و سفر یعنی چه ؟

و چرا مرغ مهاجر وقت پرواز

این چنین سخت به خود می لرزد؟

 

 

سفر عاشقانه
شاعر علی دائی

سفر خیالی من،

به درون ذهن جاریست

گل و شمع و شاپرکها

سه نماد عشق،اما

هر سه زار از جدایی

غم سوختن بدانند،

تا به وصل مرگ سازند

دم آخر اشک ماند،

که به رنگ آفتاب است

و به ارزش سه عاشق.

من و مرگ عشق بیمار

من و حسرت جدائی

من و داستان غربت

من و اشک روح مرده

سفریست حاصلش ،غم

سفریست تا نهایت

گل و لمس سینه خاک

شمع و اشک آخرینش

رقص شاپرک به شادی،

به نسیم میرساند

یک کلام،یک نشانه

که به مرگ بهترین ها

هدفی بگشت زنده

هدفی که � …

 

 

شاعر علی رضا فرخ (تنها)

سفر را دوست دارم
اما…
تنهایی را
بیشتر
سفر را
دوست می دارم
اما…
تنها سفر کردن را
سفر به 
ناکجا آباد را
سفری بی انتها
سفری عاشقانه
سفر عاشقانه 
یعنی…؟
سفر…
…

 

سفر عاشقانه‌
شاعر طاهره صفارزاده

سُپور صبح مرا دید
که گیسوان درهم و خیسم را
ز پلکان رود می‌آوردم‌
سپیده ناپیدا بود

 

 

حسرت سفر
شاعر مریم حیدرزاده

دیگر بس است پونه از سفر بیا
بغض تمام پنجره ها در غمت شکست
چشمم به حرمت غم تو تا سحر گریست
در ساحل عبور تا صبحدم نشست
در کوچه
های حادثه تنها شدن بس ست
دیگر برای عاطفه هم طاقتی نماند
رفتی و آن قناری زیبا و مهربان
یک نغمه هم برای دل عاشقان نخواند
با دیدن طلوع دو روح همیشه سبز
قلبم برای تازه شدن تنگ می شود
تو رفته ای و نقره مهتاب آرزو
از غصه غروب تو کمرنگ می شود
یک شب به
احترام دل عاشقم بیا
مرد از غمت ستاره دل آسمان من
هر شب کنار پنجره تنها نشسته ام
ش …

 

عاشقانه
شاعر فرخ تمیمی

ای دست
ای مخمل نسیم
ای بازگشته از سفر بیکرانگی :
– از سرزمین پاک گیاهان مهرزی –
ایکاش
گرده های محبت را
در ذهن سبز
گونه ی من ، بارور کنی .
ایکاش ،
می گشودیم آرام
ایکاش
جکله های تنم را
آهنگ عاشقانه می دادی
آنگاه
آن عاشقانه را
از بر می خواندی
ایکاش
با من می ماندی
روزی هزار بار
من را به نام می خواندی
ایکاش …

 

سفر
شاعر ساره احمدی(س.سکوت)

می گوید …

او تو را می خواست و کسی که تو را می خواهد ، از ازل تا به ابد ، مسافر است 

می خواند ،

در سرم 

پیاپی 

آوازی را

که چونانش نشنیده ام .

شناور ،

من ….

در موجهای معلق ـ نوا 

 

 

از زیبا های خفته که اینجا 

با بوسه های معشوقشان

بیدار نمی شوند ،

…نترس 

هر که چشمش بسته ، خواب نیست 

پاروهایمان را بخوابان در قایق 

قایقران 

راه را 

بی پارو هم بلد است 

وقتی که موج 

راهش را به عکس ساحل پیش گرفته است 

مطمئن باش 

که قایقمان …

 

شاعر آرزو زرقانی

مرا ببخش تازه از سفر رسیده ام واز شوق دیدار دوباره تو لحظات زیادی را چشم بر هم گذاشتم
وبه تو اندیشیدم به آخرین تصویری که از تو در ذهنم داشتم تو با همان لبخند دوست داشتنـــی و
صورتی که زیبا تر از همیشه می نمود راستی چرا آن روز آنقدر زیبا شده بودی ؟

خوشحالم از اینکه هر لحظه در من زنده می شوی در من بزرگ وبزرگ تر می شوی، ودر من
احساس می شوی اغراق نیست اگر بگویم لبریز از توام .می خواهم روزی را که تمـــام تو را
داشته باشم باز هم لبریز از تو باشم .ب� …

پس بیا تا عاشقانه (ما)شویم…
شاعر راز یک حادثه از نور هجا

نگاهم خسته از تکراری دنیا!
ملول از فقر ِآدمها!
فرو بستم ،
چشمان ملولم را،
به روی فقر ِ این بی عاطفه:
((انسان…))!!!
در آن تاریکی ِچشم ِفروبسته 
تک و تنها
به دنبال دلی عاشق، 
هراسان! 
در پی مهری فراتر زادَمی بودم!
که شاید مرحمی باشد بر این زخمم
ویا شاید…
رهایی یابم از این بی کسی،ازغم…!!!
در آن لحظه 
نگاه ِدل 
به تو ثروت 
به تو پر عاطفه افتاد!
و من با خود قسم خوردم 
نگاهم را از آن چشمان عاشق بر ندارم!
و من با چشمی عاشق تر ز دیروز 
دلی سیر !
نگاه� …

 

 

میان خاطرات عاشقانه
دلم گشته به دنبالت روانه
برای باور عطر گل سرخ
تویی تنها ، تویی تنها بهانه
تو مهتاب شب عشق دل من 
تو ماهی و منم گم کرده راه
بمیرم چون تو پیش من نباشی 
دل من تا قیامت می کشد آه
سفر کردی ز دنیای سپیدم
ز دوری از دلت غم ها کشیدم
چنان غم سایه زد بر قلب سردم
که بعد از تو دگر شادی ندیدم
منم روئیای دیدن تا ستاره
منم دنیای بودن تا دوباره
منم معنای لبخند شقایق
منم گلبرگ قلبم پاره پاره
من آن آواره خاموش و سردم
من آن بغض نگاهی پر ز � …

 

 

دارم به سر هوای رفتن ز شهر و خانه 
دارم به سر هوای رفتن ز شهر و خانه
دیگر جه سود باشد ماندن در این زمانه
اواز رفتن من سر داده چرخ گردون 
من میروم ز دنیا بی نام و بی نشانه
از بعد من رفیقان یک چیز ماند بر جا
این دفتر غریب و این شعر عارفانه
پروانه در شبی سرد گفتا به شمع خاموش
آخر وفا نکردی بر عهد عاشقانه
گفتم به دل ندانی در یاد روزگاران
هر چیز رفتنی بود جز نام جاودانه
خوردم شراب و گفتا آماده ی سفر باش
شیدا به دل چه خوش گفت در مستی شبانه

 

 

صدای سفر
شاعر رستم عجمی

سفر رسیده، سفر می زند صدا ما را

وایستاده سفر می برد کجا ما را!؟

من و ستاره ی تنها، قدم زنان در باد…

کشیده جاده به هر سو، به انتها ما را…

من و تو مثلِ دو شهرِ خیال در توفان

نرفته در دلِ خود می کُشد صدا ما را

غروب می شود و ماه می رسد از راه

و می برد شبِ مهتاب پا به پا ما را

به باد می گویم باد عاشقانه برقص

مباد گریه کند چشم ابرها ما را

دلم به وسوسه چیند دو دست زیبایش…

ببین چگونه سفر می کند جدا ما را!

سفر رسیده سفر می زند صدا ما را

 

این سفر…
شاعر ‌مهرداد . شیدا

به بهترینها یلدا و داش آکل نازنینم 

این سفر… 

کوهی بود بزرگ سر غرورش به آسمان نیلگون کشیده

باغ در باغ گیاه. گل . سبزه …آبشار 

سرو هااستاده و درختان بی شمارزیتون ..انار 

انبوه انبوه میوه های رسیده نارنج 

حتی گلبرگهای سپید نارنج هم 

نشسته بر گلدسته های طلایی اش 

طاووسهای زیبا خرامان خرامان عقابهای تیز بال 

متحد باهم 

زیر پای کوه دریایی قشنگ 

موج زنان …لاجوردی و کشتی و… قایق …و 

بادبان و پرند …

 

 

آ) آرمان عشق در دلـها نهید
ســوز و دردش در درون ها ناپدید
نــــــور عاشق از فلک تابیده شد
مهر رب العشق را جانا چشید

آ) اگر دنبال معشوقت نشینی
بیا در دشت اهوازت ببینی
هـزاران آرزو داری بپیما
کـــنار یار محبوبت امینی

 

ب) بیا در دل بشین ای نم دلسوز
هـوا بارانی و چون برف غم سوز
سراغ یار بگرفتن چه زود اســـت
اگر گـــرما رسد دلگیرم آن روز

پ) پا نـهیدم بر دل بــیزار عشق
کیف کــــردم بر پل و زیوار عشق
کاش در دنیا چ� …

 

متن عاشقانه در مورد سفر