بیوگرافی غزل شاکری + عکس های اینستاگرام غزل شاکری
بیوگرافی غزل شاکری + عکس های اینستاگرام غزل شاکری
عکس و بویگرافی غزل شاکری عکس های جدید غزل شاکری بازیگر ایرانی است که هم اکنون نقش فعالی در سریال شهرزاد دارد یک بازیگر و طراح صحنه و لباس ایرانی است. او حضور خویش را در سینما از سال 1366 با فیلم ماهی کارگردانی کامبوزیا پرتوی آغاز کرد. غزل شاکری بیشتر به خاطر بازی در نقش گلنار در فیلمی به همین نام شناخته میشود. او این فیلم را در ده سالگی خود بازی کردهاست.
از جمله سوابق هنری وی میتوان به ایفای نقش در فیلمهایی نظیر «ماهی»(کامبوزیا پرتوی، 1366)، «گلنار»(کامبوزیا پرتوی، 1367)، «وقتی همه خواب بودند» (فریدون حسن پور، 1384) و طراحی صحنه و لباس فیلمهای «وقتی همه خواب بودند» (فریدون حسن پور، 1384) و «آینههای روبرو» (نگار آذربایجانی، 1388) است. غزل با درخشش سریال شهرزاد (حسن فتحی) و ایفای نقش آذر موفقیت سالهای پیشین خود را مجدداً تکرار کرد. به تازگی آهنگی به نام (چون موی تو) در مورد سریال شهرزاد از این بازیگر منتشر شده است.
بزرگ میشویم اما فکر میکنیم شخصیتهای قصههای دوران کودکیمان در داستانهایشان میمانند و قد نمیکشند. بازیگران کوچک فیلمهای بزرگی که در خاطراتمان ماندگار شدهاند، مثل همهی ما تغییر میکنند.حتی اگر مدام جلوی دوربین نباشند تا از فیلمی به فیلم دیگر بزرگشدنشان را تعقیب کنیم. «گلنار» 11 سالهای که سال 67 حسابی معروف شده بود، این روزها دوباره با فیلم «آینههای روبهرو» روی پرده سینماها حاضر شده است. به بهانهی اکران فیلم «آینههای روبهرو» پای صحبتهای «غزل شاکری» نشستهایم. بازیگری که از سال 66 و با فیلمهای «ماهی» و «گلنار» ساختهی «کامبوزیا پرتوی» بازیگری را شروع کرد و پس از غیبتی طولانی، در سال 84 بهعنوان بازیگر و طراح صحنه و لباس فیلم «وقتی همه خواب بودند» ساختهی «فریدون حسنپور» به سینما برگشت. با او از «گلنار» شروع میکنیم تا به «رعنا»ی «آینههای روبهرو» برسیم.
شما بهنوعی گلنار سینمای ما محسوب میشوید و با دیدن نام و چهرهی شما یاد فیلم گلنار با خاطرات خوبی که برای مخاطبانش به جا گذاشته میافتیم. با این حال بعد از گلنار از سینما فاصله گرفتید و تا سالها جلوی دوربین دیده نشدید. چرا گلناری که آنزمان خیلیها فکر میکردند در آینده به یکی از ستارههای سینما تبدیل میشود، بازیگری را ادامه نداد؟
من در یک خانوادهی سینمایی بزرگ شده بودم و آقای پرتوی من را برای بازی در نقش گلنار انتخاب کرده بود. گلنار همانطور که برای بسیاری از تماشاگرانش خاطرهانگیز و ماندنی شد، برای خود من هم اتفاق بزرگی بود و تأثیری اساسی روی من گذاشت.
اما از آنجایی که آن زمان درگیر امتحانات نهایی کلاس پنجم شده بودم، خانوادهام ترجیح دادند درگیر این حرفه نشوم و به درسهایم برسم. برای همین بعد از گلنار، آنها پیشنهادهای بازیگریای را که به من میرسید کنترل میکردند، چون دلشان نمیخواست حالا که با فیلم گلنار مطرح شدهام، حتماً در مسیر بازیگری بیفتم. میخواستند به انتخاب خودم باشد. از یک سنی به بعد که خودم وارد اجتماع شدم و تصمیم گرفتم رشتهی طراحی را انتخاب کنم، با اینکه پیشنهادهای بازیگری با خود من در میان گذاشته میشد، بیشتر دلم میخواست پشت دوربین باشم. من بازیگری را خیلی دوست دارم؛ رفتن در قالب یک نقش و درگیر داستان و موقعیت و شخصیت یک انسان دیگر شدن، برایم خیلی جذاب است. همیشه آمادگی بازی جلوی دوربین را دارم، اما بازیگری را به عنوان شغل اصلی خودم انتخاب نکردهام. اولویت من، بودن پشت دوربین است. برای همین دیر به دیر جلوی آن ظاهر میشوم.
کار کردن در یک فیلم موزیکال و در فضای جنگل، در آن سن و سال سخت نبود؟
چرا، شرایط پشت دوربین سخت بود. ما اواخر تابستان فیلمبرداری را شروع کرده بودیم و هوا ناگهان سرد شد. با آن شرایط آب و هوایی جنگل و لوکیشن سرد و سختی که داشتیم، باید شبانهروزی کار میکردیم. اما تجربهی بسیار شیرینی بود و به من خوش میگذشت. چون در جمعی از دختربچهها و پسربچههایی بودم که با هم بازی میکردیم. در فیلم کودک، شما به خاطر قابلیتهای مشخصی که دارید برای بازی انتخاب میشوید، اما وقتی جلوی دوربین قرار میگیرید، این هوشمندی و هوشیاری کارگردان است که از شما بازی میگیرد.
آن زمان فکر میکردید که گلنار به یکی از محبوبترین فیلمهای کودک و نوجوان تبدیل شود؟
نه، گلنار برای من در آن سن و سال بیشتر شبیه یک بازی بود. من تصور واضحی از اتفاقهایی که بعد از فیلمبرداری و ساخت یک فیلم برای آن میافتد، نداشتم. وقتی خودم گلنار را مونتاژ شده، دوبله شده و با موسیقی دیدم، نمیتوانم بگویم که کمتر از بقیه تحت تأثیر قرار گرفتم. من هم مثل بقیهی بچهها درگیر داستان شده بودم. حتی وقتی فیلم را برای اولینبار دیدم و در پایان فیلم، جملههای خداحافظی گلنار و خانمخرسه را شنیدم ، خیلی ناراحت شدم و گریه کردم.
چرا دیگر برای کودکان و نوجوانان کار نمیکنید؟
من هنوز هم در جریان مسائل سینمای کودک و نوجوان هستم و به واسطهی مادرم «فرشته طائرپور» که سالهاست دغدغهی سینمای کودک و نوجوان داشتهاند، میدانم که از این سینما حمایتی نمیشود و حتی اگر بخواهید هم خیلی نمیتوانید به آن نزدیک شوید.راستش دلم برای کودکان و نوجوانان امروز میسوزد. دلم برای سینمایش هم میسوزد. دلم از این میسوزد که هنوز بعد از 24 سال به من زنگ میزنند و از گلنار میپرسند. اینکه هنوز از من سراغ گلنار را میگیرند، برایم خیلی خوشایند است، اما از طرفی هم خودخواهانه است اگر بگویم من از این اتفاق خوشحال میشوم. اینکه در این مدت اتفاقهای جدید و ماندگار زیادی در سینمای کودک و نوجوان نیفتاده من را ناراحت میکند. به نظرم بچههای امروز دارند زود پیر میشوند، چون قصههای خودشان را نمیبینند.
حالا جلوی دوبین رفتن نسبت به آنسالها چه فرقی برایتان دارد؟
راستش من هنگام بازی خیلی حضور دوربین را حس نمیکنم. خب حالا خیلی با آن زمان فرق کرده. همانطور که گفتم در آن زمان من سن کمی داشتم و از من بازی گرفته میشد، بدون اینکه خودم متوجه باشم دقیقاً دارم چه کار میکنم. در حالی که حالا در نقشی که میپذیرم آگاهانه بازی میکنم و میکوشم نقش را متعلق به خود کنم و ویژگیهای آن را کشف کنم. البته هنوز هم تبادل نظر با کارگردان و بازیگران مقابل برایم خیلی تأثیرگذار است، اما نسبت به قبل هوشیارانهتر بازی میکنم. مثلاً بازی در فیلم آینههای روبهرو برایم خیلی شیرین بود. این نقش نتیجهی یک کار گروهی با کارگردان و بازیگر مقابل بود. علاوه بر این من خیلی سعی کردم با اضافه کردن جزئیات، نقشم را باور کنم. خودم به رعنایی تبدیل شده بودم که هنگام بازی هوشیارانه میدانستم باید از غزل بودن به رعنا بودن برگردم و توانسته بودم شخصیت رعنا را در خودم پیدا و با آن بازی کنم.
«آینههای روبهرو» روی موضوعی دست گذاشته که شاید هیچکس شجاعتش را هم نداشت که به آن بپردازد. چه شد که گروه شما این تصمیم را گرفت و چه شد که شما دوباره جلوی دوربین رفتید؟همانطوری که عوامل سازنده و نویسندهی فیلم پیش از این در مصاحبهها توضیح دادهاند، ایدهی اولیه این فیلم از دو طرح مختلف گرفته شده. خانم آذربایجانی در دوران نوجوانی همسایهای داشتند که با این مشکل «ترنس سکشوال» مواجه بوده و خانم طائرپور هم طرح داستان زنی را داشتند که مسافرکشی میکند.
درمورد اینکه من چهطور به این پروژه پیوستم، باید بگویم روزی که من بهعنوان طراح صحنه و لباس به همراه عوامل فیلم برای دیدن لوکیشن زندان رفته بودم و در زندان، چادر سرم کرده بودم، «نگار آذربایجانی» با دیدن من گفت: «رعنای داستان را پیدا کردم!» اولش با این موضوع مخالف بودم، اما بعد که با خانم آذربایجانی صحبت کردم، متقاعد شدم نقش رعنا را بازی کنم. حالا خیلی راضی هستم و خیلی این نقش را دوست دارم.
چهطور به شخصیت رعنا نزدیک شدید؟
شخصیت رعنا یک هستهی اصلی دارد که خیلی از من دور نبود. اما خصوصیات بیرونی او که مطابق با طبقهی اجتماعیاش بود، از من فاصلهی زیادی داشت. برای همین من خیلی روی نشستن و حرکاتم کار کردم تا رفتارهای یک دختر شهری امروز را از خودم جدا کنم. سعی کردم تهلهجهی شهرستانی رعنا را دربیاورم. از آنجایی که من کار دوبله و آواز هم انجام میدهم صدای محکمی دارم، اما رعنا صدای لغزنده و شکنندهای داشت که فقط برای خلوت خودم یا شرایط خاص بود.
صحنههای حساس بازی شما و «شایسته ایرانی» خیلی خوب درآمده است. چهقدر این صحنهها را تمرین میکردید؟
از آنجایی که خانم آذربایجانی خودشان تجربهی بازیگری هم داشتند، تمرینها خیلی راحت بود. در واقع بیشتر تمرینها و بحث درمورد نقشهایمان قبل از شروع فیلمبرداری انجام شد. به خاطر این صحبتها، آنقدر شخصیتها برایمان جا افتاده بود که در طول فیلمبرداری بیشتر بر اساس میزانسن و جای دوربین تمرین میکردیم و خیلی از نظر حسی تحت فشار نبودیم. خانم آذربایجانی، از آن کارگردانهایی نیستند که به بازیگر دیکته کنند که سر صحنه چه کار باید بکند.
بازخوردهای بیرونی «آینههای روبهرو» چهطور بود؟
بازخوردهایی که میدیدم چه از طرف کسانی که با مسئلهی «آدینه» روبهرو بودند و چه از طرف کسانی که حساسیتهای «رعنا» را داشتند برایم خیلی جالب بود. در واقع فکر میکنم چیزی که برای مخاطب خیلی جذاب بود، ترکیب دو شخصیت رعنا و آدینه بود. رابطهی بکر و تازهی این دو شخصیت، بدهبستانهای عاطفی و گفتوگوهای آن دو، من را هم مثل مخاطبان تحتتأثیر قرار میداد. من هم به همراه تمام گروه این روزها در سفرها، مصاحبهها و از برخوردی که از سوی مدیران و مخاطبان در داخل کشور یا خارج از کشور گرفتیم، خیلی دلگرم شدم. همهی اتفاقات مربوط به این فیلم، چه در زمان ساخت و چه در جریان نمایش آن، مجموعهای از تجربههای شیرین را برایم داشت.
به کارگردانی فکر نمیکنید؟
پیش از این یک کار مستند ساختم که در جشنوارهی فیلم شهر هم نامزد بهترین فیلم مستند شد. زیاد مینویسم اما چون هنوز خروجی پررنگی از آنها نداشتهام، ترجیح میدهم درمورد کاری که هنوز در معرض دید و قضاوت قرار نگرفته صحبت نکنم. من اصراری ندارم که حتماً یک کار مشخص را در زمان مشخص انجام دهم. همیشه سعی میکنم دست خودم را باز بگذارم که در مورد موسیقی، طراحی، بازیگری و هر حرفهی دیگری که توانایی انجام آن را دارم آزادانه فکر کنم.
گلنار مثل گلی بود که گفتند پرپرگشته/ شکر خدا دوباره به ده ما برگشته/ قوقولی قولی شادیم، از جور و غم آزادیم/ روزها دیگه سپیدند، شب ها پر از امیدند/ قدقدقدقداقدا شاید کنید آی بچه ها/ عمر غصه سر اومد روزهای بهتر اومد/ درختی خشکیده بودم پیر و پوسیده بودم/ اما حالا بهارم چون که اومد گلنارم/ آیینه بندون کنید، ده رو چراغون کنید…» گلنار، اسمش، شعرهایش، دستمال آبی و کلوچه هایش و… برای خیلی ها هم هنوز پر از خاطرات شیرین و ماندگار است.
حالا 26 سال از آن سال ها گذشته است اما باز هم اگر گلنار را پخش کنند احتمالا خیلی ها دلشان نمی آید تماشای آن را از دست بدهند. گلنار قصه آن سال ها، الان برای خودش خانمی شده است. دختر 10 ساله ای که الان بعد از خواندن طراحی صنعتی، مشغول انجام طراحی صحنه، طراحی داخلی، آواز و موسیقی و البته بعضی اوقات، بازیگری است. باز هم به بهانه گلنار بودنش به سراغش رفتیم تا بار دیگر ما را ببرد به آن سال های دور، و خاطرات را هم برای خودش و هم برای ما تازه کند.
چی شد که شما برای نقش اول فیلم سینمایی گلنار انتخاب شدید؟
آقای پرتوی سر یکی دو پروژه با خانم طائرپور، مادرم همکاری داشت. در یک بخش از فیلم «ماهی» هم من برای آقای پرتوی بازی کردم. از همان ابتدا که ایشان فیلم نامه گلنار را می نوشت در کنارش بودم و بعد از آن متوجه شدم من را برای نقش گلنار انتخاب کرده است. در ابتدا خانواده ام چندان موافق نبودند، اما به هر حال ماجرا طوری پیش رفت که من تبدیل به گلنار قصه شدم.
شما در خانواده هنرمندی بزرگ شده اید و خودتان از اول با سینما آشنا بودید، ولی به بازیگری هم علاقه مند بودید؟
فضای سینما، فضای جذابی است و وقتی به من پیشنهاد بازیگری داده شد خیلی دوست داشت. اما در آن زمان که من 10 سال بیشتر نداشتم آدم نمی داند دقیقا چه چیزی می خواهد. برای من آن زمان فضا جذاب و خوشایند بود؛ همین.نظر مادرتان چی بود؟ اصلا با مادرتان درباره این موضوع که دوست دارید بازیگر شوید حرف زدید؟
من 10 سالم بود. این سن خیلی طوری نیست که بخواهم صحبت کنم. ولی در کل ین حرفه را دوست داشتم. مثلا در مدرسه، تئاتر بازی می کردیم. انشاهایم همیشه خوب بود، اما اینکه من تصمیم گیرنده باشم که می خواهم این نقش را بازی کنم، خیر، در جریان نبودم و بزرگترها خودشان بریده و دوخته بودند. ولی طوری نبود که وقتی به من گفتند بازی کن دوست نداشته باشم. خیلی هم دوست داشتم و استقبال کردم.
لابد برای شما کار بازیگری آسان بوده است دیگر، نه؟
من تا حدی با سینما آشنا بودم و در پشت صحنه یک سری از کارها حضور داشتم. واقعیت این است که وقتی به عنوان بازیگر جلوی دوربین می روید خیلی چیزها برای شما تازه است. ضمن اینکه در عالم بچگی بیشتر از اینکه شما بازی کنید، از شما بازی می گیرند. آن قدر سکانس ها خرد شده هستند که بازیگر کودک قدرت تشخیص و حفظ کردن مداوم را ندارد و برای همین بار آن بر دوش کارگردان است.
یعنی کار این قدر سخت بود؟ پشیمان نشدید و نگفتید نمی خواهید بازی کنید؟
آن قدر در پشت صحنه اتفاقات مختلف می افتد که شما دیگر وقت فکرکردن به این چیزها را ندارید. بیشتر از آن چیزی که به نظر می آید سر آدم شلوغ است و خسته می شود. اتفاقات جالب پشت صحنه به شما خیلی مهلت این چیزها را نمی دهد.
غزل شاکری این روزها چه می کند؟
بار اولی که فیلم را دیدید یادتان هست؟ چه حسی داشتید؟
زمانی که برای بار اول تصویر خودم را در مقابل دوربین دیدم، برایم خیلی عجیب بود. نمی دانستم دوست دارم یا نه و حتی قایم می شدم. اما الان که فیلم را می بینم آن را دوست دارم. یعنی به عنوان بیننده دوست دارم و به این فکر نمی کنم که من الان گلنار فیلم هستم. وقتی خودم گلنار را مونتاژ شده، دوبله شده و با موسیقی دیدم، نمی توانم بگویم که کمتر از بققیه تحت تاثیر قرار گرفتم. من هم مثل بقیه بچه ها درگیر داستان شده بودم. حتی وقتی فیلم را برای اولین بار دیدم و در پایان فیلم، جمله های خداحافظی گلنار و خانم خرسه را شنیدم، خیلی ناراحت شدم و گریه کردم.
تا الان چند بار فیلم گلنار را دیده اید؟
خیلی زیاد. آن زمان هرکس می خواست فیلم گلنار را ببیند، من با او می رفتم. ولی سال ها بود ندیده بودم و الان که یک خواهرزاده کوچک دارم به بهانه او فیلم را دوباره می بینم
از گلنار بعد از گذشت 26 سال چه خاطراتی به یاد دارید؟
خاطرات زیادی دارم مثل پاره شدن دامن بلند و چین دار، از درخت بالارفتن، گردوچیدن و.. ولی بیشتر از خاطره های دوران فیلم برداری، خاطره هایی بعد از نمایش فیلم به یادم مانده… آدمهای بزرگ و جدی که وقتی مرا می دیدند و می شناختند، شروع می کردند به خواندن آوازهای خاله قورباغه یا آقا خرسه.
هیچ یادگاری هم از فیلم برایتان مانده است؟
لباس های گلنار و دستمال آبی و عروسک ها (به جز آنها که در موزه سینما هستند) در دفترخانه ادبیات نگهداری می شوند… من هم به جز چند عکس قاب شده در اتاقم ضبط صوتی را که به عنوان دستمزد گرفته بودم داشتم که چند وقت پیش آن را به دختری همسن همان روزهای خودم هدیه دادم و چیز دیگری ندارم.
مردم الان که شما را می بینند هنوز گلنار را به خاطر می آورند؟
در یک دوره ای نه. اما الان هرچند وقت یک بار می شناسند. فکر می کنم یک نسلی بچه های شان دارند این فیلم را می بینند و برای همین دوباره من را می بینند می شناسند. آن هم در موقعیت های خیلی عجیب و غریب. مثلا یک جا می روم آبمیوه بخورم کسی که دارد آبمیوه می گیرد سرش را بالا می آورد و می گوید شما گلنار هستید؟ یا صندوق دار یک فروشگاه یا یک نفر در راهروی بیمارستان و… مکان هایی که اتفاقا آدم ها خیلی حضور ذهن ندارد این اتفاق می افتد.
بازیگرهایی که در دوران کودکی بازی کردند، هیچ کدامشان وقتی بزرگ شدند نتوانستند در این عرصه موفق باشند یا اصلا حضور داشته باشند، به نظر شما چرا چنین اتفاقاتی افتاده است؟
برای اینکه در دوران کودکی؛ نویسنده، کارگردان و تیم فیلم ساز هستند که کسی را براساس فیلمنامه و کاراکتری که دارد انتخاب می کنند و الزاما آن کودک بازیگری را انتخاب نکرده. بعد هم اینکه تجربه بازیگری یک بخش است و اینکه بخواهی آن را ادامه بدهی و واقعا بازیگر باشی یک بخش دیگر. برای خود من این طور اتفاق افتاد که بعد از بازی در فیلم گلنار آن قدر شناخته شده بودم که حتی اذیت می شدم. برای همین، دوره ای از بازی و بازیگری فاصله گرفت. الان بعد از چند سال با انتخاب خودم دوباره برگشتم آن هم نه زیاد و فقط وقتی که می بینم یک چیزی می تواند برای من ویژه باشد یا کنار کارهای دیگرم یک نقشی باشد که فکر می کنم به اینکه تجربه اش کنم می ارزد.
الان چی؟ فیلم یا سریالی دارید که به تجربه اش بیارزد؟
در حال حاضر سر کار سریال آقای حسن فتحی به نام سریال شهرزاد هستم و در آن بازی می کنم
عکس جدید غزل شاکری در کنار مصطفی زمانی در سریال شهرزاد
غزل شاکری , بیوگرافی غزل شاکری شهرزاد ,غزل شاکری , عکس های غزل شاکری شهرزاد
غزل شاکری , بیوگرافی غزل شاکری شهرزاد ,غزل شاکری , عکس های غزل شاکری شهرزاد
غزل شاکری , بیوگرافی غزل شاکری شهرزاد ,غزل شاکری , عکس های غزل شاکری شهرزاد
غزل شاکری , بیوگرافی غزل شاکری شهرزاد ,غزل شاکری , عکس های غزل شاکری شهرزاد
غزل شاکری , بیوگرافی غزل شاکری شهرزاد ,غزل شاکری , عکس های غزل شاکری شهرزاد
غزل شاکری , بیوگرافی غزل شاکری شهرزاد ,غزل شاکری , عکس های غزل شاکری شهرزاد
غزل شاکری , بیوگرافی غزل شاکری شهرزاد ,غزل شاکری , عکس های غزل شاکری شهرزاد
غزل شاکری , بیوگرافی غزل شاکری شهرزاد ,غزل شاکری , عکس های غزل شاکری شهرزاد
غزل شاکری , بیوگرافی غزل شاکری شهرزاد ,غزل شاکری , عکس های غزل شاکری شهرزاد
غزل شاکری , بیوگرافی غزل شاکری شهرزاد ,غزل شاکری , عکس های غزل شاکری شهرزاد
غزل شاکری , بیوگرافی غزل شاکری شهرزاد ,غزل شاکری , عکس های غزل شاکری شهرزاد
غزل شاکری , بیوگرافی غزل شاکری شهرزاد ,غزل شاکری , عکس های غزل شاکری شهرزاد
غزل شاکری , بیوگرافی غزل شاکری شهرزاد ,غزل شاکری , عکس های غزل شاکری شهرزاد
غزل شاکری , بیوگرافی غزل شاکری شهرزاد ,غزل شاکری , عکس های غزل شاکری شهرزاد
نظرات بسته شده است.