سری جدید مجموعه شعرهای کوتاه از سعدی شیرازی به همراه زندگینامه

0

زیباترین شعرهای کوتاه سعدی و عکس نوشته های سعدی را در مجله روزگار برای شما فراهم آورده ایم.

سری جدید مجموعه شعرهای کوتاه از سعدی شیرازی به همراه زندگینامه

شعرهای کوتاه از سعدی ، به همراه زیباترین شعر کوتاه از سعدی درباره ایران شعرهایی کوتاه از سعدی شعرهای کوتاه عاشقانه از  سعدی شیرازی و شعری عارفانه و عاشقانه  از سعدی را در اختیار شما همراهان عزیز در این مجموعه از سایت روزگار قرار میدهیم

شعرهای کوتاه از سعدی، شعرهای کوتاه عاشقانه از سعدی

مجموعه شعرهای کوتاه از سعدی شیرازی

 

زندگینامه سعدی

سعدی شیرازی با نام کامل ابو محمد مشرف الدین مصلح بن عبدالله بن مشرف متولد سال 606 هجری قمری در شهر شیراز است.

از دیگر القاب او می توان به استاد سخن ، شیخ اجل ، پادشاه سخن و استاد اشاره کرد.وی در نظامیه بغداد که مهمترین مرکز علم و دانش جهان اسلام در ان زمان بوده است تحصیل کرده است و پش از آن به عنوان خطیب به شام و حجاز سفر می کند.

بعد از این مدت به شیراز بر می گردد و تا آخر عمر تا سال 690 هجری قمری در شیراز زندگی می کند.

شعرهای کوتاه از سعدی، شعرهای کوتاه عاشقانه از سعدی

اشعار سعدی

چون ما و شما مقارب یکدگریم
به زان نبود که پرده‌ی هم ندریم
ای خواجه تو عیب من مگو تا من نیز
عیب تو نگویم که یک از یک بتریم سعدی

شعر کوتاه سعدی

آیین برادری و شرط یاری
آن نیست که عیب من هنر پنداری
آنست که گر خلاف شایسته روم
از غایت دوستیم دشمن داری سعدی

اشعار کوتاه سعدی

روزی گفتی شبی کنم دلشادت
وز بند غمان خود کنم آزادت
دیدی که از آن روز چه شبها بگذشت
وز گفته‌ی خود هیچ نیامد یادت؟ سعدی

شعرهای کوتاه از سعدی، شعرهای کوتاه عاشقانه از سعدی

علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد

دریغ سود ندارد چو رفت کار از دست

به روزگار سلامت سلاح جنگ بساز

وگرنه سیل چو بگرفت ، سد نشاید بست

بهترین شعر کوتاه سعدی

 شعرهای کوتاه از سعدی شیرازی

من بی مایه که باشم که خریدار تو باشم

حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم

تو مگر سایه لطفی به سر وقت من آری

که من آن مایه ندارم که به مقدار تو باشم

خویشتن بر تو نبندم که من از خود نپسندم

که تو هرگز گل من باشی و من خار تو باشم

شعرهای کوتاه از سعدی، شعرهای کوتاه عاشقانه از سعدی

چه فتنه بود که حسن تو در جهان انداخت

که یک دم از تو نظر بر نمی‌توان انداخت

بلای غمزه نامهربان خون خوارت

چه خون که در دل یاران مهربان انداخت

زیباترین شعرهای سعدی

تا بود بار غمت بر دل بی هوش مرا

سوز عشقت ننشاند ز جگر جوش مرا

نگذرد یاد گل و سنبلم اندر خاطر

تا به خاطر بود آن زلف و بناگوش مرا

شربتی تلختر از زهر فراقت باید

تا کند لذت وصل تو فراموش مرا

هر شبم با غم هجران تو سر بر بالین

روزی ار با تو نشد دست در آغوش مرا

بی دهان تو اگر صد قدح نوش دهند

به دهان تو که زهر آید از آن نوش مرا

سعدی اندر کف جلاد غمت می‌گوید

بنده ام بنده به کشتن ده و مفروش مرا

شعرهای کوتاه از سعدی

پیش ما رسم شکستن نبود عهد وفا را

الله الله تو فراموش مکن صحبت ما را

قیمت عشق نداند قدم صدق ندارد

سست عهدی که تحمل نکند بار جفا را

گر مخیر بکنندم به قیامت که چه خواهی

دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را

گر سرم می‌رود از عهد تو سر بازنپیچم

تا بگویند پس از من که به سر برد وفا را

شعرهای کوتاه از سعدی، شعرهای کوتاه عاشقانه از سعدی

دوست می دارم من این نالیدن دلسوز را

تا به هر نوعی که باشد بگذرانم روز را

شب همه شب انتظار صبح رویی می‌رود

کان صباحت نیست این صبح جهان افروز را

وه که گر من بازبینم چهر مهرافزای او

تا قیامت شکر گویم طالع پیروز را

گر من از سنگ ملامت روی برپیچم زنم

جان سپر کردند مردان ناوک دلدوز را

بهترین شعرهای سعدی

 شعرهای عارفانه کوتاه از سعدی شیرازی

ای مهر تو در دل ها وی مهر تو بر لب ها

وی شور تو در سرها وی سر تو در جان ها

تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم

بعد از تو روا باشد نقض همه پیمان ها

تا خار غم عشقت آویخته در دامن

کوته نظری باشد رفتن به گلستان ها

آن را که چنین دردی از پای دراندازد

باید که فروشوید دست از همه درمان ها

شعرهای کوتاه از سعدی، شعرهای کوتاه عاشقانه از سعدی

تو را حکایت ما مختصر به گوش آید

که حال تشنه نمی دانی ای گل سیراب

اگر چراغ بمیرد صبا چه غم دارد

و گر بریزد کتان چه غم خورد مهتاب

دعات گفتم و دشنام اگر دهی سهل است

که با شکردهنان خوش بود سؤال و جواب

شعر سعدی برای پروفایل

کهن شود همه کس را به روزگار ارادت

مگر مرا که همان عشق اولست و زیادت

گرم جواز نباشد به پیشگاه قبولت

کجا روم که نمیرم بر آستان عبادت

مرا به روز قیامت مگر حساب نباشد

که هجر و وصل تو دیدم چه جای موت و اعادت

شنیدمت که نظر می‌کنی به حال ضعیفان

تبم گرفت و دلم خوش به انتظار عیادت

قشنگ ترین شعرهای سعدی

 شعرهای عاشقانه از سعدی شیرازی

دوست دارم که بپوشی رخ همچون قمرت

تا چو خورشید نبینند به هر بام و درت

جرم بیگانه نباشد که تو خود صورت خویش

گر در آیینه ببینی برود دل ز برت

جای خنده ست سخن گفتن شیرین پیشت

کآب شیرین چو بخندی برود از شکرت

راه آه سحر از شوق نمی یارم داد

تا نباید که بشوراند خواب سحرت

شعرهای کوتاه از سعدی، شعرهای کوتاه عاشقانه از سعدی

با جوانی سر خوش است این پیر بی تدبیر را

جهل باشد با جوانان پنجه کردن پیر را

روز بازار جوانی پنج روزی بیش نیست

نقد را باش ای پسر کآفت بود تأخیر را

ای که گفتی دیده از دیدار بت رویان بدوز

هر چه گویی چاره دانم کرد جز تقدیر را

زهد پیدا کفر پنهان بود چندین روزگار

پرده از سر برگرفتیم آن همه تزویر را

سعدیا در پای جانان گر به خدمت سر نهی

همچنان عذرت بباید خواستن تقصیر را

شعر عاشقانه کوتاه سعدی

آیین برادری و شرط یاری

آن نیست که عیب من هنر پنداری

آنست که گر خلاف شایسته روم

از غایت دوستیم دشمن داری

شعرهای کوتاه از سعدی، شعرهای کوتاه عاشقانه از سعدی

اشعار سعدی شیراز

اگر تو فارغی از حال دوستان یارا

فراغت از تو میسر نمی‌شود ما را

تو را در آینه دیدن جمال طلعت خویش

بیان کند که چه بودست ناشکیبا را

بیا که وقت بهارست تا من و تو به هم

به دیگران بگذاریم باغ و صحرا را

شعرهای زیبای کوتاه سعدی

شعرهای کوتاه از سعدی

3.5/5 - (12 امتیاز)
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.