دانلود آهنگ شمع وجود از محمد اصفهانی
آید آن روز که من، هجرت از این خانه کنم
از جهان پرزده، در شاخ عدم لانه کنم
رسد آن حال که در شمعِ وجود دلدار
بال و پر سوخته، کارِ شب پروانه کنم
روی از خانقه و صومعه برگردانم
سجده بر خاک در ساقی میخانه کنم
حال، حاصل نشد از موعظه صوفی و شیخ
رو به کوی صنمی واله و دیوانه کنم
گیسو و خال لبت دانه و دامند، چسان
مرغ دل فارغ از این دام و از این دانه کنم
شود آیا که از این بتکده، بر بندم رخت
پر زنان، پشت بر این خانه بیگانه کنم