گلچین اشعار زیبای حافظ شیرازی به همراه دوبیتی های عاشقانه و عارفانه

0 23,452

گلچین اشعار زیبای حافظ شیرازی به همراه دوبیتی های عاشقانه و عارفانه

اشعار زیبای حافظ ، حافظ یکی از مشهورترین شعرای ایرانی قرن هشتم هجری است که می توان گفت شهرت او جهانی است. اشعار و غزلیات حافظ برای عشاق و رنج کشیدگان راه عشق همیشه مورد توجه بوده است. اشعار زیبای حافظ برای خطاطان ، خوش نویسان و هنرمندان طراح منبع الهام و سر چشمه خلق هنر می باشد. برگزیده معروف ترین و زیباترین اشعار عاشقانه حافظ شیرازی را در اختیار شما عزیزان در بخش شعر سایت روزگار قرار داده ایم.

 

اشعار زیبای حافظ,اشعار زیبای عاشقانه حافظ,غزلیات حافظ,زیباترین اشعار عاشقانه حافظ

 

اشعار زیبای حافظ با خط نستعلیق

 

روز وصل دوستداران یاد باد

یاد باد آن روزگاران یاد باد

گر چه یاران فارغند از یاد من

از من ایشان را هزاران یاد باد

 

الا ای آهوی وحشی کجایی

مرا با توست چندین آشنایی

دو تنها و دو سرگردان دو بیکس

دد و دامت کمین از پیش و از پس

بیا تا حال یکدیگر بدانیم

مراد هم بجوییم ار توانیم

 

اشعار زیبای حافظ,اشعار زیبای عاشقانه حافظ,غزلیات حافظ,زیباترین اشعار عاشقانه حافظ

 

گلچین شعرهای عاشقانه حافظ

 

صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم

تا به کی در غم تو ناله شبگیر کنم

دل دیوانه از آن شد که نصیحت شنود

مگرش هم ز سر زلف تو زنجیر کنم

 

اشعار زیبای حافظ,اشعار زیبای عاشقانه حافظ,غزلیات حافظ,زیباترین اشعار عاشقانه حافظ

 

فلک چو دید سرم را اسیر چنبر عشق

ببست گردن صبرم به ریسمان فراق

 

جز نقش تو در نظر نیامد ما را

جز کوی تو رهگذر نیامد ما را

خواب ارچه خوش آمد همه را در عهدت

حقا که به چشم در نیامد ما را

 

گزیده اشعار زیبای حافظ 

 

در محفلی که خورشید اندر شمار ذره ست

خود را بزرگ دیدن شرط ادب نباشد

 

اشعار زیبای حافظ,اشعار زیبای عاشقانه حافظ,غزلیات حافظ,زیباترین اشعار عاشقانه حافظ

 

گفتم : غم تودارم

چیزی نگفت وبگذشت

حافظ خوشابه حالت

یارم گذشت و یارت

گفتا غمت سرآید

 

اشعار زیبای حافظ,اشعار زیبای عاشقانه حافظ,غزلیات حافظ,زیباترین اشعار عاشقانه حافظ

 

زیباترین شعرهای عاشقانه حافظ

 

جهان پیر است و بی بنیاد

ازین فرهاد کش فریاد

 

خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت

به قصد جان من زار ناتوان انداخت

نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود

زمانه طرح محبت نه این زمان انداخت

 

من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش

که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی

 

دوستان جان داده‌ام بهر دهانش بنگرید

کو به چیزی مختصر چون باز می‌ماند ز من

صبر کن حافظ که گر زین دست باشد درس غم

عشق در هر گوشه‌ای افسانه‌ای خواند ز من

 

اشعار زیبای حافظ,اشعار زیبای عاشقانه حافظ,غزلیات حافظ,زیباترین اشعار عاشقانه حافظ

 

رفتم به در میکده با طنازی

دنبال ولنگاری و دختر بازی

ناگاه مرا گرفت با غمازی

 

درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد

نهال دشمنی برکن که رنج بی‌شمار آرد

 

سحرم دولت بیدار به بالین آمد

گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد

قدحی درکش و سرخوش به تماشا بخرام

تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد

 

اشعار زیبای حافظ,اشعار زیبای عاشقانه حافظ,غزلیات حافظ,زیباترین اشعار عاشقانه حافظ

 

شعر تک بیتی و اشعار زیبای حافظ

 

حافظ از شوق رخ مهر فروغ تو بسوخت

کامگارا نظری کن سوی ناکامی چند

 

سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت

آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت

تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت

جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت

 

در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم

سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور

 

اشعار زیبای حافظ,اشعار زیبای عاشقانه حافظ,غزلیات حافظ,زیباترین اشعار عاشقانه حافظ

 

من که از آتش دل چون خم می در جوشم

مهر بر لب زده خون می‌خورم و خاموشم

قصد جان است طمع در لب جانان کردن

تو مرا بین که در این کار به جان می‌کوشم

 

در اندرون من خسته دل ندانم کیست

که من خموشم و او در فغان و در غوغاست

اشعار زیبا و ناب حافظ شیراز
ای پادشه خــــوبان داد از غــم تنهایی

دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی

دایـــم گـــل این بستان شـــاداب نمــــی‌مــاند

دریـــــــاب ضعیـفـــان را در وقــــت تــــوانـایــــی…


عیب رندان مکن‌ای زاهد پاکیزه سرشت

که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش

هر کسی‌ آن دروَد عاقبت کار که کشت

 

اشعار زیبای حافظ,اشعار زیبای عاشقانه حافظ,غزلیات حافظ,زیباترین اشعار عاشقانه حافظ


هـــر آن کــــه جانب اهـــل خدا نگــه دارد

خـــداش در همـــه حـــال از بلا نگــــــه دارد

حــدیث دوست نگــویم مگر به حضــرت دوست

کــــــــه آشنــــا سـخـــــن آشنــــا نگـــــــه دارد…


ای بـــی‌خبــــر بکــــوش کــــه صاحب خبـــر شوی

تــا راهــــرو نباشـــی کـــــی راهـبــــــر شــــوی

در مکـــتب حقـــایق پیــــش ادیـــب عشـــق

هــان ای پسر بکـــوش که روزی پدر شوی

دست از مس وجود چو مردان ره بشوی

تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی…


خــــرم آن روز کـــــز ایـــن منـــزل ویــــران بـــــروم

راحت جان طلبـــــم و از پــــی جـــانان بــــروم

گـــر چــه دانم کــه بــه جایی نبـرد راه غریب

مـن به بوی ســـر آن زلف پریشان بـــروم

دلــم از وحشت زندان سکـندر بگـــرفت

رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم

چون صبا با تن بیمار و دل بـی‌طاقت

بـــه هـــــواداری آن سرو خرامان بـــروم

در ره او چــــو قلـم گـــر به سرم باید رفت

بـا دل زخـــم کـــش و دیـــده گــــریان بــروم

نـــذر کـــردم گــــر از این غـــم به درآیــم روزی

تا در میکـــده شـــادان و غــــزل خــــوان بـــــروم

 

اشعار زیبای حافظ,اشعار زیبای عاشقانه حافظ,غزلیات حافظ,زیباترین اشعار عاشقانه حافظ


راهیست راه عشـــق کـــه هیچش کـــــناره نیست

آن جـــا جــز آن کـــه جـان بسپارند چـاره نیست

هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود

در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست…


ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست

منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست

شب تـار است و ره وادی ایمـــن در پیش

آتش طــور کـــجا موعــــد دیــدار کــــجاست

هــر کــــه آمـــد به جهان نقش خرابـــــی دارد

در خـــرابات بگــــویید کــــه هشیـــار کـــجاست

آن کــــس است اهـــل بشارت کــــــه اشارت داند

نکــــته‌ها هست بســـی محـــرم اســـرار کــجاست

هـــــر ســــر مـــوی مــــرا بـا تـــو هـــزاران کــــار است

مـــا کـــجاییـــم و مـــلامـــت گـــر بـــی‌کـــار کـــجاست…

 

اشعار عاشقانه حافظ شیرازی


گل در بر و می در کف و معشوق به کام است

سلطان جهانم به چنین روز غلام است

گو شمع میارید در این جمع که امشب

در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است

در مذهب ما باده حلال است ولیکن

بی روی تو ای سرو گل اندام حرام است

گوشم همه بر قول نی و نغمه چنگ است

چشمم همه بر لعل لب و گردش جام است

 

اشعار زیبای حافظ,اشعار زیبای عاشقانه حافظ,غزلیات حافظ,زیباترین اشعار عاشقانه حافظ


مرو به خانه ارباب بی‌مروت دهر

که گنج عافیتت در سرای خویشتن است

بسوخت حافظ و در شرط عشقبازی او

هنوز بر سر عهد و وفای خویشتن است


سر ارادت ما و آستان حضرت دوست

که هر چه بر سر ما می‌رود ارادت اوست

نظیر دوست ندیدم اگر چه از مه و مهر

نهادم آینه‌ها در مقابل رخ دوست


گر پیر مغان مرشد من شد چه تفاوت

در هیچ سری نیست که سری ز خدا نیست

عاشق چه کند گر نکشد بار ملامت

با هیچ دلاور سپر تیر قضا نیست

در صومعه زاهد و در خلوت صوفی

جز گوشه ابروی تو محراب دعا نیست

ای چنگ فروبرده به خون دل حافظ

فکرت مگر از غیرت قرآن و خدا نیست

مژده ای دل که مسیحا نفسی می‌آید

که ز انفاس خوشش بوی کسی می‌آید

از غم هجر مکن ناله و فریاد که من

زده‌ام فالی و فریادرسی می‌آید

 

اشعار زیبای حافظ,اشعار زیبای عاشقانه حافظ,غزلیات حافظ,زیباترین اشعار عاشقانه حافظ

 

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور

کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

ای دل غمدیده حالت بِهْ شود دل بد مکن

وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور

گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن

چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور

دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت

دایما یکسان نباشد حال دوران غم مخور

هان مشو نومید چون واقف نه ای از سرّ غیب

باشد اندر پرده بازی های پنهان غم مخور

ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی بر کند

چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور

در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم

سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور

گرچه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید

هیچ راهی نیست کآن را نیست پایان غم مخور

حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب

جمله می داند خدای حالگردان غم مخور

حافظا در کنج فقر و خلوت شبهای تار

تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور

 

 

اشعار زیبای حافظ,اشعار زیبای عاشقانه حافظ,غزلیات حافظ,زیباترین اشعار عاشقانه حافظ

 

اشعار زیبای حافظ

4/5 - (13 امتیاز)
لینک کوتاه این مطلب: https://rzgr.ir/R3Wo
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.