گلچین مجموعه اشعار غمگین زمستانی و شعر کوتاه برف عاشقانه
گلچین مجموعه اشعار غمگین زمستانی و شعر کوتاه برف عاشقانه
شعر کوتاه برف ، به همراه اشعار کوتاه برفی متن کوتاه عاشقانه برف شعر کوتاه راجع به برف اشعار نو درباره برف و شعر کوتاه در مورد برف و ادم برفی را اختیار شما همراهان عزیز در این مجموعه از سایت روزگار قرار میدهیم
اشعار غمگین زمستانی و شعر کوتاه برف
مخور غم چون به پایان روزگار انتظار اید
رود سرمای دی اندم که هنگام بهار اید
خزان بر تخت یغما چند روزی بیش ننشیند
صبا با جیش نوروزی و لطف بی شمار اید
پیش رویم چهره تلخ زمستان جوانی
پشت سر، آشوب تابستان عشقی ناگهانی
سینه ام منزلگه اندوه و درد و بد گمانی،
کاش چون پاییز بودم…
آرزو کن با من
که اگر خــواست زمســـتان برود!
گرمیِ دستِ تو اما باشد
“مــا” ی ما “مـــن” نشود
سایه ات از سرِ تنهاییِ من کم نشود!
به دل نا گفته صدها حرف دارم
میان سینه زخمی ژرف دارم
به روی پوستین سالخوردم
زمستان در زمستان برف دارم
سرد است هوا
بیرون اگر میروی
دستهای مرا هم با خودت ببر!
زمستان
فصل با طراوت
وزیبای است
کم تر از بهار نیست.
فصل سرد و ساده
با چهره ی گشاده
فصل مهربانی
با انگیزه ی سرشار.
ما سردی های زمستان را
با نفس های گرم تو
بهار خواهیم کرد…
زمستان فصل خواهش است
فصل جوشش است
کم تر از بهار نیست. …
دستی که به انتظار دستانی بود
چشمی که نیازش لب خندانی بود
بیچاره ترین گدای این شهری که…
در پیرهنم عجب زمستانی بود
تا وقتی تو هستی که دستانم را بگیری،
آرزو میکنم هر روز زمین بخورم!
کاش تابستانها هم برفی بود !
زمستان
شعر کوتاه برف
تو همیشه زمستانی!!
.
.
.
این وقت شب انگار
کسی دارد دانه دانه دلتنگیهایش را
لای برفها می کارد …
کم می آورم
برف چشمانم هی آب می شوند…
زمستان
همین است که هست
حالا در این باغچه
حتی
دلتنگی هم
نمی روید!
شعرهای زمستانی عاشقانه
طلسمم کرده ای آری شبیه آدمک برفی
پراز فریاد تکراری شبیه آدمک برفیمراازنو تراشیدی ز جنس سرد برف و بعد
نمودی پرده برداری شبیه آدمک برفی
سرش ازمن تنش ازمن نگاه برفی اش از تو
میان چار دیواری شبیه آدمک برفی
وجودم برف باریدو زمستان حضورم را
نگفتی دوستم داری شبیه آدمک برفی
وطفلی کودک قلبم زکامی سخت میگیرد
تو از گرمای بیزاری شبیه آدمک برفی
دلم تنهاست مثل تو دلم اینجاست مثل تو
ودراین آخر کاری شبیه آدمک برفی …
زمستان سرد بر تن نیمه جانم
جولان می دهد
شب با سیاهی خود
درد سوزناکش را افزون میکند
زمستان یادآور روزهای سخت
زمستان سرآغاز عشقیست
که …
مرا برد با خود به دنیای دگر
آه . . .
هر دم از درد فزونش
لال میشوم …
لال میشوم و بی صدا
در میان همهمه گفته هایم
این زمستان سرد و بی روح
در سوزناکش رابه جای
خواهد گذاشت بر تن نیمه جانم
در این روزهای برفی آیا برای گنجشکان دانه ای ریخته ای ؟
پرنده دل ♥ من نیز ، دیر زمانیست که در برف گیر افتاده . . .