درسهایی از عراق
عراق و ایران؛ دو همسایه که دیروز «دشمن» بودند و امروز «دوست» شباهتهایی با هم دارند، از مردم تا مسئولان. همین شباهتها باعث میشود که بتوان درسهایی از آنچه این روزها در عراق میگذرد آموخت. اگر از محدودیتهای ایجاد شده در حوزه اطلاعرسانی و برخوردهای خشونتبار ماموران امنیتی و پلیس این کشور با معترضان که بنا بر برخی آمارها تعداد کشتهشدهها را سه رقمی کرده است گذر کنیم نوع مواجهه حاکمیت و شاید از آن مهمتر مرجعیت با مسئله اعتراضات درسآموز است.
بنا بر آنچه از خبرها برمیآید مسئولان عراقی، از نخستوزیر و رییسجمهور تا نمایندگان و رییس پارلمان این کشور رویکردی همدلانه را با معترضان در دستور کار خود قرار دادهاند. از پیام ویدئویی نخستوزیر عراق که با وجود تاکید بر آن که «نمیتواند معجزه کند» اما اجرا و پذیرش مطالبات معترضان را مورد تاکید قرار داده است تا رییسجمهور عراق که با دعوت از رییس مجلس و نخستوزیر جلسهای اضطراری تشکیل داده است و شاید مهمترین گام نیز دعوت از نمایندگان معترضان به پارلمان عراق و دیدار با رییس مجلس بود.
از سویی دیگر شاهد کنش فعال مرجعیت دینی بودیم که به جای همراهی و چسبندگی به قدرت سیاسی، سوی معترضان ایستاد و با وجود نفی خشونتهای گاه و بیگاه از طرف معترضان در تظاهراتهای اخیر و همینطور نوع مواجهه پلیس با اعتراضات در شهرهای مختلف عراق با جریان اعتراضی همراهی کرده است. از جمله درسهایی که میتوان آموخت همین موارد است که با نگاهی مقایسهای میتوان به آن اشاره کرد.
در اغلب اعتراضات در ایران نگاه غالب، مبتنی بر «تئوری توطئه» است و اعتراض را برابر با تلاش برای تغییر حاکمیت تصور میکند و بر همین اساس اعتراض که در اصولی همچون اصل 27 قانون اساسی حق هر شهروند است با موانع و محدودیتهایی جدی روبرو میشود. این در حالی است که هدف بسیاری از اعتراضها به فساد، فقر، بیکاری و مانند آن میتواند اساساً تغییر نظام سیاسی مستقر در کشورها هم نباشد.
وجه دیگر مقایسهای به بهانه اعتراضات عراق نقشآفرینی مرجعیت دینی است که باید به شکلی مفصلتر به آن پرداخت. مرجعیت که نقش خود را ورای حاکمیت تعریف کرده و شأنیت خود را فراتر از آن میداند که توجیهگر دولت باشد. اهمیت قرار گرفتن در چنین جایگاهی برای مرجعیت دینی آن است که میتواند کارویژه تاریخی خود که همانا پناهگاه مردم بودن است را به درستی به مرحله اجرا برساند.