عکس های شخصی سارا عبدالملکی + بیوگرافی سارا عبدالملکی
عکس های شخصی سارا عبدالملکی + بیوگرافی سارا عبدالملکی
زندگینامه سارا عبدالملکی سارا عبدالملکی کیست سارا عبدالملکی و همسرش خانواده اش سارا عبدالملکی بازیکن راگبی سارا عبدالملکی در بیمارستان سارا عبدالملکی بازیکن تیم ملی راگبی و داور هندبال چندی پیش تصادف کرده و خانواده وی برای ادامه درمانش به یاری نیاز دارند. وی متولد 1373 و ملیپوش راگبی بوده که در رشتههای رزمی و هندبال هم فعالیت کرده است
بیوگرافی سارا عبدالملکی
براتی، یکی از پرستاران بخش ICU بیمارستان آسیا صدماتی را که سارا عبدالملکی در این تصادف دیده است، تایید میکند. وی گفت: تصادف سنگینی بود و شدت آسیبدیدگی هم زیاد است. خیلی زمان میبرد که او به حالت عادی برگردد، اما خوشبختانه رو به بهبودی است. سارا به شرطی به شرایط عادی برمیگردد که ضایعه نخاعی نداشته باشد.
درد کشیدن با جیب خالی؛ روی تخت بیمارستان با مرگ دستو پنجه نرم کنی، نگران فلج شدنت باشی و پولی هم برای درمان نداشته باشی. دخترت روی تخت بیمارستان باشد، دختری که یک عمر با پول کارگری بزرگش کردهای، ورزشکارش کردهای، آن هم در حد تیم ملی و مربی ولی حالا کسی نباشد دستت را بگیرد، یک چشمت به خدا باشد که او را از تو نگیرد و یک چشمت دنبال هزینههای میلیونی، به دنبال کمکی باشد تا . این داستان سارا عبدالملکی است؛ بازیکن تیم ملی راگبی، بازیکن و مربی هندبال.
شب 29 دیماه سارا از کرمانشاه به تهران برمیگشت که تصادف کرد. مادرش مریم ابوترابیان به سپید میگوید: «برای استعدادیابی به کرمانشاه رفته بود. هم مربی هندبال است و هم بازیکن و داور این رشته.» مهمترین عنوانی که سارا دارد، عضویت در تیم ملی راگبی است. خبرهای خبرگزاریها تایید میکنند که او بارها به اردوی تیم ملی دعوت شده و برای این تیم بازی کرده است.
اما جالب است که هیچیک از مسوولان ورزش از این اتفاقی که برای او افتاده است، خبر ندارند. ابوترابیان میگوید: «گوشیاش را موقع تصادف دزدیدهاند و ما هیچشمارهای نداشتیم که به کسی خبر بدهیم. شماره آقای میرزاحسنآقابیک، رییس انجمن راگبی را داشتم، به او زنگ زدم. یکی را فرستاد بیمارستان که پرونده پزشکی دخترم را ببیند. آمد و دید ولی دیگری خبری نشد.»
سارا عبدالملکی در این تصادف تا مرز مرگ رفته و برگشته است. اورژانس بعد از تصادف او را به بیمارستانی در قزوین برد. به گفته ابوترابیان در آن بیمارستان اعلام کردند بیمار زنده نیست: «دور از جانشان گفتند مرده و برایش فوتی زده بودند ولی دیدند زنده است و با شوک سارا به زندگی برگرداندند. کسانی که در بیمارستان بودند، گفتند اگر میخواهید دخترتان زنده بماند او را به تهران ببرید.
ما هم همان موقع به تهران آمدیم. به هر بیمارستان دولتی که زنگ زدیم، گفتند تخت نداریم. ما هم فقط میخواستیم دخترمان زنده بماند. به هیچچیزی دیگری فکر نکردیم و او را به بیمارستان آسیا آوردیم.» سارا زنده است اما آسیبدیدگیها زیاد است. مادرش میگوید: «ضربه مغزی شده بود. مهره چهار و پنجش شکسته و در نخاعش فرو رفته. دندههایش هم شکسته و یک قسمت از ریهاش را سوراخ کرده. عفونت ریهاش خیلی بالاست. شانه راست و دست راستش پلاتین میخواهد. نصف پیشانیاش هم رفته. در این وضعیت ما بیشتر از همه نگرانیم که قطع نخاع نشود. دکترها گفتهاند احتمال قطع نخاع وجود دارد.»
سارا عبدالملکی دانشجوی رشته تربیت بدنی است و روز سیدی ماه باید در امتحانات آخر ترم شرکت میکرد اما ماشین وسط راه چند ملق زد و او را در بخش ICU بستری کرد. تا به امروز 32 میلیون تومان هزینه بیمارستان سارا شده است. این هزینه برای خانواده او بیش از حد سنگین است. ابوترابیان میگوید که تا یک ریال این پول را با قرض گرفتن تهیه کرده است: «پدرش کارگر است. در این چند سال هم خودش پولی نمیگرفت.
این همه سال تیم ملی بود و حقوقی بهش نمیآمدند. تازه یک سالی بود که سر کار میرفت و هزینه دانشگاهش را پرداخت میکرد. در همه این سالها پول رفتوآمدش به تیم ملی را هم خودمان میدادیم. من و پدرش همه کار میکردیم که دخترمان به جایی برسد. خودش هم دختر فعالی بود و میخواست روی پای خودش بایستد. هم کار میکرد،هم درس میخواند و هم ورزشکار بود. اما الان برای درمانش از 50 نفر قرض گرفتهایم. یکی از دوستان چک 10 روزه 20 میلیون تومانی داده است.
از بقیه هم دویست هزار تومان، یک میلیون تومان و .. دستی گرفتهایم. چند بار جراحیاش کردهاند. چند جراحی دیگر هم میخواهد. برای جراحی دست و شانهاش، فقط هشت میلیون تومان باید بدهیم پیچومهره بخریم. هزینه جراحیاش به کنار. در به در به در دنبال پول هستیم. نه خانهای داریم و نه ماشینی که بفروشیم. همه اثاث خانه را هم بفروشیم، چیزی نمیشود که بخواهم هزینه درمانش را بدهیم.»
سارا عبدالملکی به هوش آمده و چند کلمهای هم حرف میزند و بیشتر نگران فلجشدنش است: «به هوش است. البته یک کم حافظهاش مشکل دارد. میپرسد چه اتفاقی افتاده، توضیح میدهم،چند دقیقه بعد دوباره میپرسد. میترسد فلج شود. میگوید اگر قرار است فلج شوم، میمردم بهتر بود.»خود ابوترابیان هم بیمار است. او جز بیماران خاص است و پیش از این 22 بار جراحی کرده: «خودم مهم نیست. حاضرم همین الان بمیرم ولی سارا خوب شود. فقط خدا کند فلج نشود. من فکر آینده هم هستم. همین الان من در خانه توآلت فرنگی ندارم، چطور میخواهم از او مراقبت کنم. اگر من یک چیزیام بشود، کی میخواهد از او مراقبت کند.»
براتی یکی از پرستاران بخش ICU بیمارستان آسیا صدماتی را که سارا عبدالملکی در این تصادف دیده است، تایید میکند. او به سپید میگوید: «تصادف سنگینی بود و شدت آسیبدیدگی هم زیاد است. خیلی زمان میبرد که او به حالت عادی برگردد. اما خوشبختانه رو به بهبودی است.» سارا به شرطی به شرایط عادی برمیگردد که ضایعه نخاعی نداشته باشد.
سکوت مسوولان ورزش
سپید دیروز با فدراسیون هندبال و انجمن راگبی هم تماس گرفت. سوال این بود که آنها از وضعیت ورزشکارشان باخبرند یا نه. میرزاآقابیک، رییس انجمن راگبی در دسترس نبود. معصومه مشتزن، نایب رییس زنان در فدراسیون هندبال جوابگوی تماس سپید شد اما جالب بود که او هیچخبری از این اتفاق نداشت: «من تازه از شما میشنوم که چه اتفاقی افتاده است. اجازه بدهید با هیات تهران تماس بگیرم و از اصل موضوع با خبر شوم، بعد جوابگوی شما هستم.» سپید چند ساعت بعد دوباره تماس گرفت اما این بار دیگر مشتزن حاضر نشد به تماسهای سپید جوابی بدهد. خانواده عبدالملکی امیدوارند مسوولان ورزشی کمک حالشان باشد. به هرحال دخترانشان چند سالی عضو تیم ملی بوده و در راه بازگشت از ماموریت ورزشی تصادف کرده است.
اشک های علی دایی در ملاقات با ملی پوش راگبی جاری شد.
سارا عبدالملکی در حال بازگشت از کرمانشاه دچار حادثه شد و دو هفته است در بیمارستان سینا بستری است و خانواده اش می گویند تاکنون 30 میلیون تومان برای درمانش هزینه کرده اند. پزشک معالج او می گوید دو مهره ستون فقرات سارا جدا شده و دنده اش شکسته و در ریه اش فرو رفته و خونریزی کرده است.
سارا عبدالملکی ملی پوش راگبی ایران که در اثر یک سانحه تصادف دچار آسیب دیدگی شدید شده، همچنان در بیمارستان حضور دارد. دیروز علی دایی سرمربی صبای قم به بیمارستان رفت و از او ملاقات کرد. دایی به مادر عبدالملکی قول داده که بهترین فیزیوتراپ ها را برای او استخدام خواهد کرد. در روزی که خبر رسید حساب بانکی مادر سارا عبدالملکی را برای جلوگیری از ادامه واریز کمک های مردمی مسدود شده است، علی دایی با حضور در بیمارستان از ملی پوش راگبی بانوان عیادت کرد. علی دایی که تحت تاثیر وضعیت سارای راگبی ایران قرار گرفته بود در حالی که اشک می ریخت به خانواده او قول همه گونه کمک مادی و معنوی را داد.
رضا صادقی، خواننده موسیقی پاپ، آهنگساز، ترانه سرا اهل بندرعباس با انتشار پیامی در فضای مجازی اعلام کرد که میخواهد مبلغ 5 میلیون تومان از پولی که از طریق آلبوم اینترنتی «شب بارونی» جمع شده است را برای کمک به درمان عضو تیم ملی راگبی و داور هندبال هزینه کند.
وی در این خصوص نوشت:
«سلام به همه جانانم…
چند وقت پیش با همراهى شما عزیزانم به واسطه آلبوم اینترنتى «شب بارونى» مبلغى جمع شد که با نیت کمک به کودکان کار براى بحث تحصیلشون بود، که طبق پیگیریها و تصمیمگیریها قرار شد براى بحث عید این کودکان حرکتى انجام بدیم، چون از زمان مدرسه فاصله گرفته بودیم و نیازهاشون تهیه شده بود، غرض از این حرفها این بود که تصمیم گرفتم مبلغ 5 میلیون براى کمک به این دختر خندان و جوون ایرانى تقدیم کنیم، چون این پول با مشارکت شما یارانم بود خواستم بدونید و در جریانش باشید. این دختر جوون و زیبا اسمش سارا عبدالملکی هست. بیستودو سالشه و تا دو هفته پیش عضو تیم ملى راگبى ایران بوده و چون دو هفته پیش یک تصادف شدیدى کرده که بر اثر اون دستاش شکسته، جمجمه اش آسیب دیده، دندههاش شکسته و ریهاش را سوراخ کرده و باعث عفونت شدید ریهاش شده و مهرههاش شکسته و توى نخاعش فرو رفته و احتمال داره که قطع نخاع بشه. سارا الان توى بیمارستان آسیاى تهران بستریه و خانواده اش توانایى پرداخت بیشتر از 100 میلیون تومن هزینههاى جراحىهاى اون رو ندارن. مبلغ ویژه و قابل توجهى نیست، اما شاید لبخند سارار و برگردونه؛ نه این مبلغ به تنهایى که کمک تک تک شما مردم با غیرت ایرانى. مراحل تحویل این مبلغ رو به اطلاعتون میرسونم حتماً، چون دستهاى شما در کار بود و هست.»
سارا عبدالملکی، بازیکن تیم ملی راگبی و داور هندبال چندی پیش تصادف کرده و خانواده وی برای ادامه درمانش به یاری نیاز دارند. وی متولد 1373 و ملیپوش راگبی بوده که در رشتههای رزمی و هندبال هم فعالیت کرده است.
براتی، یکی از پرستاران بخش ICU بیمارستان آسیا صدماتی را که سارا عبدالملکی در این تصادف دیده است، تایید میکند. وی گفت: تصادف سنگینی بود و شدت آسیبدیدگی هم زیاد است. خیلی زمان میبرد که او به حالت عادی برگردد، اما خوشبختانه رو به بهبودی است. سارا به شرطی به شرایط عادی برمیگردد که ضایعه نخاعی نداشته باشد.
عضو ٢٢ساله تیمملی راگبی کشورمان که چندی پیش دچار سانحه رانندگی شد، بعد از حدود یک ماه بالاخره سلامتی نسبیاش را بهدست آورد و از بیمارستان آسیا مرخص شد. البته به دلیل شدت آسیبدیدگی این دختر ورزشکار قرار است او حدود یک ماه نیز در یک بیمارستان دیگر بستری شود و به فیزیوتراپی بپردازد. در این مدت به همت ورزشکاران، هنرمندان، مسئولان و مردم که با پخش اطلاعیههای مختلف باعث شدند خیلی از اقشار برای کمک به این جوان آسیبدیده بشتابند، مقداری از هزینههای درمان وی توسط افراد خیر پرداخت شد. با این حال خانواده سارا عبدالملکی انتظار کمک بیشتری را دارند چون از نظر مالی خیلی در وضع سطح بالایی بهسر نمیبرند و معتقدند هزینههای درمان دخترشان تا چندسال ادامه خواهد داشت.
ابوترابی، مادر سارا عبدالملکی در اینباره به «شهروند» میگوید: «دیروز بالاخره با نظر پزشکان سارا از بیمارستان مرخص شد، اگرچه او را به یک مرکز دیگر انتقال دادیم تا کارهای فیزیوتراپی روی وی انجام شود. وزارت ورزش نیز به ما لطف داشت و تقریبا نیمی از هزینههای بیمارستان را پرداخت کرد. البته هزینههای زیادی در این مدت برای ما تراشیده شده که با کمکهای مردمی توانستیم آن را بپردازیم. فقط هزینه بیمارستان سارا نزدیک به ١١٥میلیون تومان شد. دختر من باید تا چندسال تحت درمان باشد و انتظار داریم باز هم افراد خیر و شریف به یاری این دختر ورزشکار بیایند.»
با سارا عبدالملکی روی تخت بیمارستان همکلام شدیم تا نخستین اظهارات او را بعد از اتفاق تلخی که برایش رخ داده، از زبان خودش بشنویم. گفتوگوی «شهروند» با این دختر راگبیباز را میخوانید:
به نظر میرسد شرایطت خیلی بهتر شده. درست است؟
روزهای اول را که خیلی یادم نمیآید، اما قطعا بعد از این همه سختی که کشیدم، خیلی بهتر هستم. در ضمن از شما میپرسم که مگر میشود بد باشم؟ وقتی این تعداد از افراد در این مدت به من لطف داشتند و هر روز برایم دعا کردند، قطعا روزبهروز بهتر میشوم. امیدوارم همه چیز همینطور خوب پیش برود.
ظاهرا روحیه خیلی خوبی هم برای مقابله با سختیهای پیش آمده داری…
من از شرایطی که پیش آمده، اصلا ناراضی نیستم چون اعتقاد دارم حکمت خدا در این بوده است. همین که الان زنده هستم و پدر و مادرم در غم از دست دادن من عزادار نیستند، خدا را شکر میکنم. روحیهام بالاست چون آدمهای بزرگی در این مدت به من روحیه دادند. امیدوارم حمایت مردم از من ادامه داشته باشد چون بدون آنها خیلی دلم میگیرد. اصلا نمیخواهم به گذشته و آن حادثه فکر کنم و میخواهم به روزهای آینده بیندیشم.
حتما میدانی در این مدت چه از نظر مالی و چه معنوی افراد مشهور زیادی به تو و خانوادهات کمک کردهاند؟
بله، خوب میدانم. از حمایت مردم، مسئولان، ورزشکاران و هنرمندان راضی هستم و حتی میگویم که به هیچ عنوان انتظار این کارها را نداشتم. در این یک ماه به هیچ وجه تنهایی را حس نکردم چون هر روز یک فرد جدید از من حمایت میکرد و به دیدنم میآمد. از نظر مالی هم خدا را شکر میکنم که به پدر و مادرم کمک شد چون یکی از دغدغههایم این بود که من بیمه نیستم و چطور والدینم میخواهند هزینههای سنگین را متحمل شوند.
از دیدن افراد مشهوری مثل علی دایی، احسان علیخانی، وزیر بهداشت و… تعجب نکردی؟
با دیدن آنها واقعا شوکه شدم. شاید اگر مردم، مسئولان و این افراد مشهور نبودند، من از بین میرفتم و نمیتوانستم در برابر این حادثه بایستم. نمیتوانم یکییکی اسم ببرم و تشکر کنم چون خیلی از افراد سرشناس به دیدنم آمدند و به من روحیه دادند. از تمام آنها تشکر میکنم. واقعا نمیدانم اگر آنها نبودند من چطور میتوانستم در این شرایط سخت دوام بیاورم.
شاید یکی از صحنههای ماندگار در این مدت اشکهای علی دایی در زمانی بود که از تو عیادت کرد.
باز هم میگویم که نمیدانم چطور باید لطف افراد بزرگی مثل علی دایی را جبران کنم. او واقعا مرا شگفتزده کرد که به بیمارستان آمد و بعد از آن هم احساسی شد. حضور علی دایی روحیه مضاعفی به من داد و میبینید که الان چقدر سرحال هستم.
با این وضع فکر میکنی باز هم میتوانی روزی به ورزش برگردی و راگبی بازی کنی؟
قطعا اگر همه چیز خوب پیش برود، من خیلی زود به زندگی عادی و حتی به ورزش هم برمیگردم. این را مطمئن باشید که من انرژی بالایی دارم و از این روزها خسته نمیشوم. همین که پدر و مادرم و یک ملت پشت من هستند، برایم یک دنیا ارزش دارد و به خاطر همین هدفم را روی این گذاشتم که خیلی زود سرپا شوم. البته فعلا تا چند ماه باید کارهای درمانیام را دنبال کنم و الان هم به یک بیمارستان دیگر منتقل شدم تا فیزیوتراپی کنم.
در آخر اگر صحبتی داری، بگو؟
فقط خدا را شکر میکنم که زنده هستم و میتوانم روزی محبتهای افرادی را که در این مدت به من لطف کردند، جبران کنم. آنها در روزهای سخت کنار من بودند و از موقعی که چشمانم را باز کردم، مرا حمایت کردند. به امید اینکه چنین اتفاقاتی برای هیچکدام از اعضای جامعه ورزش و هیچکدام از مردم عزیز کشورم رخ ندهد.
نظرات بسته شده است.