اشعار عاشقانه و زیبا + عکس

0

اشعار عاشقانه و زیبا + عکس

شعر های عاشقانه کوتاه شعر عاشقانه نو اشعار عاشقانه شاملو اشعار عاشقانه مولانا غزل های عاشقانه شعرهای عاشقانه زیبا اشعار عاشقانه حافظ شعر عاشقانه غمگین

مجموعه ای از زیباترین اشعار عاشقانه

شعر های عاشقانه کوتاه شعر عاشقانه نو اشعار عاشقانه شاملو اشعار عاشقانه

نسبت عشق به من نسبت جان است به تن

تو بگو من به تو مشتاق ترم یا تو به من؟

زنده ام بی تو همین قدر که دارم نفسی

از جدایی نتوان گفت به جز آه سخن

بعد از این در دل من، شوق رهایی هم نیست

این هم از عاقبت از قفس آزاد شدن

وای بر من که در این بازی بی سود و زیان

پیش پیمان شکنی چون تو شدم عهد شکن

باز با گریه به آغوش تو بر می گردم

چون غریبی که خودش را برساند به وطن

تو اگر یوسف خود را نشناسی عجب است

ای که بینا شده چشم تو ز یک پیراهن

فاضل نظری

شعر های عاشقانه کوتاه شعر عاشقانه نو اشعار عاشقانه شاملو اشعار عاشقانه

هم در هوای ابری آبان دلم گرفت

هم در سکوت سردِ زمستان دلم گرفت

هرجا که عاشقی به مراد دلش رسید

هرجا گرفت نم نمِ باران…دلم گرفت

با خنده گفتمش: به سلامت…سفر بخیر…

وقتی که رفت، از تو چه پنهان…دلم گرفت

بیرون زدم ز خانه که حالم عوض شود

از بس شلوغ بود خیـابان دلم گرفت

امروز جمعه نیست، ولی با نبودنت

مانند عصر جمعه ی تهران دلم گرفت…

مجید ترکابادی

شعر های عاشقانه کوتاه شعر عاشقانه نو اشعار عاشقانه شاملو اشعار عاشقانه

تا امروز از تو نوشتم

امشب از عشقت انصراف می دهم

سخت است

دوست داشتن تو

خسته ام

می خواهم

کمی استراحت کنم

شاید فردا

دوباره عاشقت شدم.

 "غلامرضا بروسان"

شعر های عاشقانه کوتاه شعر عاشقانه نو اشعار عاشقانه شاملو اشعار عاشقانه

تو را در کوهستان به خاطر می آورم

به هنگام در به دریِ باد

وقتی پلی را از جا می کند

در اتاقی کوچک، به اندازه ی کف دست

و پرچمی که پاییز را دشوار کرده است.

تو را به هنگام باریدن باران

-حلزونی که بیهوده برگی را مرطوب می کند-

تو را در مه

وقتی که به رود نزدیک می شود

چون پیغامی خونین به خاطر می آورم

و سنگ‌ها

سعی می کنند خونت را پنهان کنند .

"غلامرضا بروسان"

مولانا غزل های عاشقانه شعرهای عاشقانه زیبا اشعار عاشقانه حافظ شعر عاشقانه غمگین

بانوی من
اگر دست من بود
سالی برای تو می‌ساختم
که روزهایش را
هرطور دلت خواست کنار هم بچینی
به هفته‌هایش تکیه بدهی
و آفتاب بگیری!
و هرطور دلت خواست
بر ساحل ماه‌های آن بدوی.

بانوی من
اگر دست من بود
برایت پایتختی
در گوشه‌ی زمان می‌ساختم
که ساعت‌های شنی و خورشیدی
در آن کار نکنند
مگر آنگاه که
دست های کوچک تو
در دستان من آرمیده‌اند.
"نزار قبانی"

مولانا غزل های عاشقانه شعرهای عاشقانه زیبا اشعار عاشقانه حافظ شعر عاشقانه غمگین

گر ازت دور نباشم

چه جوری برایت دلتنگی کنم؟

گل قشنگم !

اگر کنارت نباشم

بوی گل و طعم بوسه هات

یادم می رود

بودن یا نبودن

پلک زندگی ماست

در یکی تاب می خوریم

در یکی بی تاب می شویم

و من

در هر پلکی

یکبار دیدنت را می بازم

 عباس معروفی

 

 

اشعار عاشقانه

این مطلب چطور بود؟
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.